عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



تاریخ : 14 / 10 / 1397
بازدید : 1127
نویسنده : sharef zadeh

 علت های مختلفی را می توان برای بی حجابی و ترویج آن در جوامع کنونی جستجو نمود، که قبل از بیان برخی عوامل به آغاز پیدایش بی حجابی در ایران می پردازیم.

رضا شاه پهلوی سفری به ترکیه داشت. این مسافرت آثار مخربی بر جامعه اسلامی ایران گذاشت. او بعد از بازگشت از ترکیه در صدد اجرای برنامه هائی طبق برنامه های کمال پاشا در ترکیه شد و لذا در 17 دی ماه 1314 کشف حجاب را اعلام نمود.

پس از این اعلامیه، پوشیدن چادر ممنوع شد و مأمورین دولت در کوچه ها و خیابان ها چادرها را از سر زنان بیرون می کشیدند. این قانون هر چند با عکس العمل شدید مؤمنین و متدینین روبرو گشت، ولی وسوسه های ابلیس در ظرفهای مستعد فرنگ مآب، به سرعت تأثیر نمود و فرهنگ برهنگی در تمام کشور و مخصوصاً شهرهای بزرگ رواج پیدا کرد.

رضا شاه به دو شهر مذهبی قم و مشهد هم رحم ننمود. وی همسر و مادر بی پوشش خود را به قم فرستاد و مسجد گوهرشاد را در پی سخنرانی شیخ بهلول در نقد لباس متحدالشکل و اجباری، ممنوعیت لباس روحانیت و کشف حجاب، به توپ بست.

فرزند وی سیاست خشن پدر را از راه ورود فرهنگ مبتذل در سطح وسیعی و از طریق رادیو و تلوزیون، جراید، سینماها، برپاساختن کازینوها و کاباره ها ترویج داد و دیری نپایید که تمام نقاط کشور را متأثر آثار شوم خود نمود. تنگاتنگ شدن ارتباطات، مسافرت های خارج از کشور و افزایش مراوده ها، ورود بیگانگان به کشور به بهانه های مختلف از جمله رویت آثار باستانی مزید بر علت گشت.

البته علل دیگری را می توان برای شیوع بی حجابی در ایران جستجو نمود که برخی از آنها را بررسی اجمالی می نمائیم.

استعمار

سالیان دراز، دولت های زورمدار بر مردم کشورهای فقیر سیطره داشتند. آنها با زور و قلدری به این کشورها می تاختند و حاکمین مورد نظر خودشان را بر آنها قرار می دادند و ثروت های آنها را چون زالو می مکیدند. مدت ها از این شیوه استعماری گذشت تا اینکه ملتها یکی پس از دیگری بیدار شدند و در مقابل متجاوزین ایستادند و آنها را از ممالک خود اخراج نمودند. استعمارگران چاره را در این دیدند که برای استثمار ملت ها، شیوه خود را عوض کنند، آنها از طریق ترویج فرهنگ برهنگی، عناصر اساسی ملت ها یعنی جوانان را هدف تیرهای زهرآگین خود قرار دادند و با ترویج فساد و فحشاء برای بار دیگر آنها را از ثروت هایشان غافل نمودند.

کشور اسپانیا که آن روز اندلس نامیده می شد، در سال 711 میلادی توسط مسلمین فتح شد. حدود هشتصد سال اسلام بر آن حکومت می کرد که هنوز هم آثار اسلامی و بناها و معماری اسلامی در جای جای آن به چشم می خورد.

بارها مسیحیان بر این کشور تاختند، امّا مسلمانان مقاومت نمودند و آنها را وادار به هزیمت می کردند و شکست می دادند.

تا اینکه دخترکان بی پوشش اروپایی را روانه اسپانیا نمودند، جوانان چشم طمع دوختند و در نهایت مرتکب فحشا شده و این معصیت چنان سریع رواج یافت که دامن سردمداران را هم آلوده ساخت و آنگاه که درخت از داخل تهی شد، یک حمله نظامی در سال 1492 میلادی مسلمین را از پای درآورد، صدهزار نفر کشته شدند، و بقیه تسلیم گشتند و زندگی نکبت باری را در تحت حکومت مسیحیت آعاز نمودند، اینان نیز یا به تدریج کشته می شدند و یا به دین مسیحیت می گرویدند. پس از مدّتی مسیحیان به آنها نیز رحم ننمودند و دین آنها را تقیه حساب کرده و همه را از دم تیغ گذرانده یا به مهاجرت وادار نمودند و از آن تاریخ تا کنون اثری از حکومت اسلامی در اندلس نیست.[1]

به شیوه نابودی اسلام در اندلس به نقل از کتاب تمدن اسلام و عرب توجه کنید:

«گوستاولوبون» فرانسوی می نویسد: در سال 1492 که «فردیناند» (رهبر نظامی مسیحیان) اسپانیا را از اعراب گرفت، در ابتداء به اعراب در زبان و مذهب آزادی داد ولی در سال 1499 پیمانی را که در این باره با مسلمانان بسته بود شکست و شروع به تعدّی و آزار آنها نمود و بالاخره منجر به ریشه کم کردن آنها شد، مسیحیان، نخست مسلمانان را وادار به قبول کردن دین مسیح کردند، سپس محکمه های تفتیشی تشکیل دادند و به بهانه اینکه اینها واقعاً به دین مسیح در نیامده اند، دستور سوزاندن این مسیحیان تازه وارد را دادند، و البته این کار به تدریج صورت می گرفت، زیرا نمی توانستند چندین میلیون عرب و مسلمان را به یکباره بسوزانند. از این رو کشیش بزرگ طلیطله (یکی از شهرهای اسپانیا) که در ضمن رئیس محکمه های تفتیش نیز بود، دستور داد تمام عربهایی که دین مسیح را نپذیرفته اند از پیر و جوان و زن و مرد و کوچک و بزرگ همه را گردن بزنند.

راهب دومینکی «بلیدا» به این هم اکتفا نکرد و دستور داد هر چه عرب هست حتی آنهایی که مسیحی شده اند گردن بزنند، زیرا او می گفت: محال است اعرابی که مسیحی شده اند از روی حقیقت و صداقت به این دین گرویده باشند، پس بهتر است همه را بکشیم تا خدا در عالم آخرت میان آنها حکومت کند و هر کدام را که به راستی به دین نصرانیت در نیامده اند داخل جهنم کند. اگر چه این رأی را جامعه کشیشان پسندیدند ولی دولت اسپانیا مصلحت ندید آن را انجام دهد، زیرا از مقاومت اعراب و مسلمانان اندیشناک بودند، ولی در عوض دولت در سال 1610 میلادی دستور داد تمام مسلمانان از اسپانیا بیرون روند و مهاجرت کنند.

مسلمانان که با این دستور ناچار به جلای وطن گشتند، در سر راه که می خواستند از اسپانیا مهاجرت کنند بیشترشان به دست مسیحیان کشته شدند، بلیدا راهب مزبور در اینجا نتوانسته است خوشحالی خود را مکتوم دارد، و با نهایت مسرّتی که از نوشته اش ظاهر می شود، نوشته است: سه چهارم این مهاجرین در اثنای مهاجرت کشته شدند. و او همان کسی است که از یک کاروان یک صد و چهل هزار نفری از مهاجرین مسلمان سر راه آفریقا یک صد هزار نفرشان را به قتل رساند.

در نتیجه به فاصله چند ماه زیاده از یک میلیون مسلمان از اسپانیا بیرون رفتند، و چنانچه بسیاری از دانشمندان تاریخ نویس مانند «سدیلو» گفته اند: از زمانی که فردیناند اسپانیا را فتح کرد تا آخرین مهاجرت مسلمانان، سه میلیون نفر از نفوس اسپانیا کاسته شد و قتل عام «سان بارتلمی» در برابر این کشتارهای دسته جمعی و بیرحمانه، افسانه کوچکی بیش نیست.

این بود سرنوشت یک ملت مسلمان که سال ها در سایه طرفداری از دین و آیین خود به بزرگترین قدرت ها رسیدند و عالی ترین نمونه های تمدن را از خود بیادگار گذاردند، ولی از آن ساعتی که گناه در میان آنها شایع شد و دست از احکام مقدس اسلام برداشتند و آنها را پشت سر انداختند، اسباب نابودیشان فراهم شد و دشمن بر آنها مسلط گردید و به فجیع ترین وضعی رهسپار دیار نابودی گشتند».[2]

همین شیوه، یعنی رواج فحشاء از سوی بلعم باعورا در میان لشکریان حضرت موسی علی نبینا و آله و علیه السلام، دیده می شود.

وی مبلغ احکام حضرت موسی علی نبینا و آله و علیه السلام بود و در پیشگاه خداوند ارزشی والا داشته و مستجاب الدّعوه نیز بود است. بعد از فریب خوردنش به وسیله مردم خود، و سلب مقام و عزتش در درگاه الهی، دستور داد دخترکان بزک شده را به سوی لشکر پیامبر خدا روان دارند، تا بدین وسیله سپاه او را در هم شکنند.

عدم غیرت

یکی از صفات محموده برای مردان، غیرت است و البته قبل از هر کسی وصف خداوند متعال می باشد.

قال الصادق علیه السلام: انَّ اللَّهَ غَیورٌ یحِبُّ کلَّ غَیورٍ وَ مِنْ غَیرَتِهِ حَرَّمَ الْفَوحِشَ ظاهِرَها وَ باطِنَها.[3]

خداوند غیور است و هر غیوری را دوست دارد، و اینکه ظاهر و باطن فحشا را حرام فرموده از غیرت اوست.

غیرت برای آدمی جزء ایمان شمرده می شود.

قال رسول الله صلی اللَّه علیه و آله: انَّ الْغِیرَةَ مِنَ الْایمانِ.[4]

همانا غیرت جزء ایمان است.

و آنکه غیرت ندارد، قلبی مقلوبه داشته و حکمتی را در خود باقی نگذاشته است.

قال الصادق علیه السلام: اذا لَمْ یغُرِ الرَّجُلُ فَهُوَ مَنْکوسُ الْقَلْبِ.[5]

وقتی مرد غیرت نورزد، قلبی واژگون دارد.

غیرت چیست که آن قدر در اخبار و احادیث بدان اهمیت داده شده است؟

غیرت اصطلاحی به این معناست که مرد، خود به خود دارای حالتی باشد که اجازه ندهد ناموس وی ملعبه دست دیگران قرار گیرد، و آن کس که ناموس خود را برای چشم چرانی و لذت جنسی در اختیار غیر قرار می دهد، بی غیرت یا دیوث نامیده می شود.

قال رسول الله صلی اللَّه علیه و آله: انَّ الْجَنَّةَ لَیوجَدُ ریحُها مِنْ مَسیرَةِ خمسَ مئَةَ عامٍ وَ لا یجِدُها عاقٌّ وَ لا دَیوثٌ.[6]

بوی بهشت از مسیر پانصد سال قابل استشمام است و آن را عاق پدر ومادر و نیز دیوث نمی بویند.

با این بیان واضح شد که یکی از عوامل بی حجابی و بی عفّتی، بی غیرتی مردان است.

جوان غیور، مرد غیور، هیچ گاه نه به نوامیس کسی چشم می دوزد و نه نوامیس خود را عریان در منظر نامحرمان قرار می دهد، تا آنان چشم به همسر و خواهرشان بدوزند و بر این معصیت، قهقهه مستانه سر دهند. چنین برنامه ای برخلاف مقتضای عقل و خلاف مکتب آل البیت علیهم السلام است.

آمده است: شبی حضرت امیر علیه السلام و فرزندان آن حضرت، راهی زیارت قبر مطهر پیامبر خدا 9 شدند. در نزدیکی های مدفن مبارک، حضرت امیر سریع تر جلو رفتند، و شعله چراغ را خاموش نمودند، حسنین علیهما السلام از حکمت کار پدر پرسیدند؟ حضرت فرمود: تا چشم نامحرمی به خواهرتان نیفتد.

نیز یکی از همسایگان حضرت امیر علیه السلام می گوید: من که همسایه حضرت بودم، نفهمیدم دختری در خانه دارد، نه او را دیده ام و نه صدایش را شنیده ام.

عدم توجه به مسائل زناشویی

یکی از عوامل مهم بی حجابی، توجه غیر صحیح یا بی توجهی به مسائل زناشویی و احکام و آداب آن است. زن و شوهر وقتی نتوانند، همدیگر را را درک کنند و نیز ارزش خود را نفهمند، و از جزئیات زناشویی در تکامل روحانی خود استفاده نبرند و نیز هنگامی که لذت های جسمانی خویش را نادیده گیرند و ارضاء جنسی نشوند، به دیگران پناه می برند، و در کوچه و خیابان و یا شب نشینی ها به ارضا خود به وسیله چشم چرانی، و یا بگو و بخند با نامحرمان می پردازند.

زنان نیز خود و زیورهایشان را که شوهرانشان به آنها بی علاقه شده اند، به دیگران نشان می دهند تا به وسیله چشمان دیگران، و ابراز محبّت و عشق آنان و اهمیت دادن از سوی آنان، نقص محبت شوهران به خود را جبران نمایند.

پی نوشت ها

[1] تمدن اسلام و عرب، ص 335 به بعد.

[2] همان.

[3] وسائل الشيعة، ج 14، ص 108.

[4] من لا يحضره الفقيه، ج 3، ص 281.

[5] وسائل الشيعة، ج 14، ص 108.

[6] من لا يحضر الفقيه، ج 3، ص 281.


تاریخ : 14 / 10 / 1397
بازدید : 1133
نویسنده : sharef zadeh

 اسلام ((روزه گرفتن )) و امساک از خوردن و آشامیدن را به مدت یک ماه در سال، برای هر فرد بالغی که عذر شرعی نداشته باشد، لازم و واجب می داند. روزه گرفتن نیز، همانند تغذیه صحیح و کامل، برای بدن مفید و لازم است. هیچ ورزش کاری حق ندارد به بهانه این که می خواهد ورزش کند، روزه واجب را ترک نماید، در تفسیر نمونه، بحثی تحت عنوان ((اثر بهداشتی و درمانی روزه )) آمده است، که از نظر گرامی شما عزیزان می گذرد:

در طب امروز و همچنین طب قدیم، اثر معجزه آسای ((امساک )) در درمان انواع بیماری ها به ثبوت رسیده و قابل انکار نیست. کم تر طبیبی است که در نوشته های خود اشاره ای به این حقیقت نکرده باشد، زیرا می دانیم عامل بسیاری از بیماری ها، زیاده روی در خوردن غذاهای مختلف است. چون مواد اضافی، جذب نشده به صورت چربی های مزاحم در نقاط مختلف بدن، یا چربی و قند اضافی در خون باقی می ماند. این مواد اضافی در لابه لای عضلات بدن، در واقع لجن زارهای متعفنی برای پرورش انواع میکروب بیماری های عفونی است، و در این حال بهترین راه برای مبارزه با این بیماری ها، نابود کردن این لجن زارها از طریق امساک و روزه است!

روزه، زباله ها و مواد اضافی و جذب نشده بدن را می سوزاند، و در واقع بدن را ((خانه تکانی )) می کند.

به علاوه، یک نوع استراحت قابل ملاحظه برای دستگاه های گوارشی و عامل مؤ ثری برای سرویس کردن آن هاست، و با توجه به این کار این دستگاه از حساس ترین دستگاههای بدن است و در تمام سال به طور دائم مشغول کار است، این استراحت برای آن ها نهایت لزوم را دارد.

بدیهی است شخص روزه دار طبق دستور اسلام به هنگام ((افطار)) و ((سحر)) نباید در غذا افراط و زیاده روی کند، تا از این اثر بهداشتی نتیجه کامل بگیرد، در غیر این صورت، ممکن است نتیجه بر عکس شود.

((الکسی سوفورین ))، دانشمند روسی، در کتاب خود می نویسد:

((درمان از طریق روزه فایده ویژه ای برای درمان کم خونی، ضعف روده ها، التهاب بسیط و مزمن، دمل های خارجی و داخلی، سل، اسکلیروز، روماتیسم، نقرس، استسقا، نوراستنی، عرق النسا، خراز (ریختگی پوست )، بیماری های چشم، مرض قند، بیماری های جلدی، بیماری های کلیه، کبد و بیماری های دیگر دارد.

معالجه از طریق امساک، اختصاص به بیماری های فوق ندارد، بلکه بیماری هایی که مربوط به اصول جسم انسان است و با سلول های جسم آمیخته شده، همانند: سرطان، سفلیس، سل و طاعون را نیز شفا می بخشد!))

در حدیث معروفی، پیامبر اسلام (ص ) می فرماید:

((صوموا تصحوا؛

روزه بگیرید، تا سالم شوید. ))

و در حدیث معروف دیگر نیز، از پیغمبر (ص ) رسیده است:

المعده بیت کل داء و الحمیه راس کل دواء؛ [1]

معده، خانه تمام دردهاست و امساک بالاترین داروها.[2]

پی نوشت:

 

[1] همان، ج 62، ص 290.

[2] تفسیر نمونه، ج 1، ص 631- 633-


تاریخ : 14 / 10 / 1397
بازدید : 1136
نویسنده : sharef zadeh

 حجاب در اصطلاح به معنای ستر و پوشش اندام زن از دید و نظر نامحرم است.

خداوند در مرد و زن، میل و رغبت به جنس مخالف را آفریده است تا با ارضاء به شیوه ای که او خود بیان فرموده، نسل بشر منقرض نگردد.

بدیهی است برای اینکه این میل در حد اعتدال قرار گیرد، حدود و ثغور آن معین شده تا هم اثر مثبت ذکر شده را داشته باشد و هم از عوارض منفی مصون بماند.

یکی از این آداب و شرایط، پوشش بدن زن از نامحرم است، چنین حجابی موجب می شود که عفت زن محفوظ بماند و از کید شیاطین وسوسه گر، صدمه نبیند.

حجاب وقار است

پیشانی، پا و دست انسان حجاب ندارند، اینها از اجزاء خشن بدن محسوب می شوند اما اجزاء لطیف بدن، چون مغز، قلب، چشم، در یک یا چندین حجاب واقع شده تا از گزند عوارض محیطی در امان بمانند.

زن نیز موجودی ارزشمند و لطیف است و بر همین اساس باید در حجاب بماند تا به دور از دستبرد کینه توزان بیگانه، به زندگی پرثمر خویش ادامه دهد، زندگی و حیاتی که بقاء آینده را عهده دار است.

به یاد داشته باشید، هیچ گاه بر یک وسیله حمل شن و سنگ چادر نمی نهند، چادر خاص وسیله نقلیه مدرن است، چه اینکه دومی مورد هوس دزدان و سارقان است نه اوّلی.

تکه های آهن پاره در گوشه حیاط خانه یا انباری جای گرفته اند، هر وقت به کار آیند، از آنها استفاده لازم برده می شود و آنگاه که مورد استفاده نبودند در همان محل رها می گردند. امّا یک گوشواره یا انگشتری از جنس طلا، در جعبه مناسب با روپوشی از پنبه و مخمل و در صندوق مناسب قرار داده می شود، چرا که این ارزش دارد، زینت است، بهای سنگین در برابرش پرداخت شده، امّا اولی نه، ابزار است، وقتی نیاز را برطرف کرد، به گوشه ای پرت می شود.

به این مثال توجه کنید:

ماه شب چهارده، در روز هم دیده می شود، اما آن درخشندگی و جذّابیت را ندارد. ولی آنگاه که شب پرده سیاه خود را می کشد، همان قرص در حجاب شب می درخشد و خلایق را شیفته خود می سازد.

 

دانه چون اندر زمین پنهان شود

سرّ آن سرسبزی بستان شود

 

زر و نقره گر نبودندی نهان

پرورش کی یافتندی، زیرکان

 

تاریخ : 14 / 10 / 1397
بازدید : 1166
نویسنده : sharef zadeh

 یکی از دانشمندان می گوید: برای گرفتن نتیجه بهتر و مؤثرتر، اوّل فکر کنید. این دانشمند معتقد است اندیشیدن دشوارترین کار زندگی است و شاید به همین علت است که عده قلیلی چنانکه شایسته است می اندیشند![1]

درست و صحیح اندیشیدن یکی از موفقیت های بزرگ بشر به شمار می آید و به همین جهت پیوسته تأکید می شود که وجه امتیاز انسان از حیوان قدرت اندیشیدن اوست.

در حقیقت بسیاری از حیوانات به استثنای نیروی اندیشه، امتیازات زیادی بر انسان دارند، به طوری که در مقابل حوادث طبیعی دارای قدرت مقاومت بیشتری هستند، خیلی سهل تر از ما در زمین و دریا و هوا نقل وانتقال می کنند، طول عمرشان به مراتب بیش از انسان است و از لحاظ نیروی جسمانی بر انسان برتری دارند. بنابراین صحیح است که بگوییم امتیاز انسان از حیوانات همان قدرت اندیشیدن است، و درست فکر کردن مانند هر هنری نیاز به تمرین و عمل مستمر دارد.

ثورندایک[2] طرفدار نظریه آزمایش و خطا بود و عقیده داشت که یادگیری انسان مانند حیوان براساس آزمایش و خطا انجام می گیرد. او گربه ای را که احتیاج شدیدی به غذا داشت در قفسی انداخت و در جلوی در قفس مقداری گوشت قرار داد. حیوان در دفعات اولیه خود را به این طرف و آن طرف می زد، تا بالاخره پس از چهل و هشت بار تلاش به گشودن در قفس موفق شد، ولی در آزمایش های بعدی از فعالیت های زاید خودداری می کرد و در همان مراحل ابتدایی به گشودن در قفس موفق می شد. او اعتقاد داشت که انسانها هم با روش آزمایش و خطا می آموزند و خود را به هدف می رسانند، اما دانشمندان روان شناس امروزی نظریه او را ابطال کرده، عقیده دارند که یادگیری در انسان براساس روش بینش و بصیرت که یک نوع بلوغ فکری است انجام می گیرد.

جان دیوئیمی گوید: تفکر کوششی است عمدی برای کشف روابط خاص. به عبارت دیگر تفکّر عبارت است از رهبری و توجیه فعالیتهای عقل برای حل مشکلی از مشکلات که انسان با آن برخورد می کند.

پروفسور ادوارد می گوید:[3] زحمت فهمیدن برای چیست؟ او مدعی است برای اینکه به نتایج خوبی از عملکردهای خود برسیم باید به تفکر و اندیشیدن بپردازیم.

بررسیها و مطالعات در مسائل خانوادگی همه حاکی از این است که نوع ازدواجها از پشتوانه فکر و تعقل برکنار است و دختران و پسران براساس نیازهای طبیعی و تصورات خام و نپخته و رؤیایی به ازدواج اقدام می کنند و بدیهی است پس از گذشت زمان کوتاهی از خواب و رویا بیدار می شوند و می فهمند که بر اساس عقل و بینش به ازدواج نپرداخته اند.

یکی از دانشمندان غربی[4] در کتاب عشق کافی نیستاین طور می نویسد: دختر و پسر وقتی با دید رؤیایی به زندگی خانوادگی نگاه می کنند، پس از گذشت مدت زمانی کوتاه و از بین رفتن سوزها و عشق ها تازه درمی یابند که در زندگی خارجی و عینی آن دو دشواری ها و مشکلات فراوانی وجود داشته است و گناه دختر و پسر این بوده که با دید عقلی زندگی خانوادگی را مورد مطالعه و موشکافی قرار نداده و امر ازدواج را از دیدگاه رؤیایی نگریسته اند.

به اعتقاد ما همان طور که ارزشمندی افراد وابسته به میزان عقل و خرد آنان است، اصالت و ارزشمندی کارهایی که انجام می دهند نیز وابسته به مقدار فکر و اندیشه ای است که در ارزیابی ها به کار می گیرند.

متأسفانه باید اقرار و اعتراف کنیم که بسیاری از ازدواجهایی که انجام می گیرد از پشتوانه فکری و عقلی برخوردار نیستند، لذا پس از گذشت مدتی کوتاه پیوندهای ازدواج به جدایی و طلاق می انجامد. عده زیادی از دختران و پسران وقتی دچار مشکلات خانوادگی می گردند آرزو می کنند که ای کاش ازدواج نکرده بودند.

برای اینکه جوانان ما در امر ازدواج موفق باشند توصیه می کنیم:

1-پدران و مادران و معلمان توجه داشته باشند که همه دختران و پسران قبل از ازدواج در رؤیا و تخیل به سر می برند و این رسالت سنگین در درجه اوّل متوجه پدران و مادران و مربیان اجتماعی است که آرام آرام جوانان را از دنیای خیال و وهم به در آورند و به آنان تفهیم کنند که زندگی واقعی علاوه بر خوشی ها و لذّت ها، دشواری ها و سختی هایی را نیز به همراه دارد، تا آنان در پرتو احساس و خیال تنها ازدواج نمایند، بلکه علاوه بر احساس از فکر و عقل کمک و یاری بگیرند و همه ابعاد ازدواج را مورد مطالعه و امعان نظر قرار بدهند.

2-دختران و پسران جوان در انتخاب همسر تنها بر محور ذوق و احساس تکیه ننمایند، بلکه به معیارهای منطقی و عقلی اعتماد کنند و اگر نتوانستند شرایط کفویت و همانندی را در حد عالی به دست آورند، لااقل سعی کنند بطور نسبی عوامل همانندی را مدّ نظر قرار دهند.

به عنوان مثال دختر یا پسری که به عقاید دینی و مذهبی پای بند است سعی می کند با خانواده ای متدین وصلت نماید. همین طور فرد تحصیل کرده با کسی پیمان ازدواج ببندد که او هم همطراز یا در حدود او قرار گرفته باشد. به نظر ما وقتی دختران و پسران معیارهای همانندی را در نظر بگیرند، بخش مهمی از اختلافات و درگیری ها خودبخود حل و فصل می گردد و تنها بخش کوچکی از اختلاف سلیقه ها باقی می ماند، مثل اینکه زن و شوهر یکی کم حرف و دیگری پرحرف، یکی دقیق و دیگری سهل انگار، یکی اجتماعی و دیگری منزوی است. در این قسمت هم عقیده ما بر این است که اگر زن و شوهر حدود تکریم و احترام یکدیگر را رعایت بنمایند، به مرور زمان روحیات و کمالات ارزنده هریک در دیگری اثر گذاشته، با گذشت زمان به او انتقال داده خواهدشد و در غیر این صورت از شدت و غلظت آن کاسته خواهدگردید.

از این دو قسمت اگر بگذریم به بخش بسیار ناچیزی از روحیات برخورد می کنیم که آنها به مرور زمان جزو لاینفک زن و مرد شده است. بدیهی است شرط عقل و خرد آن است که به خاطر اهمیت استحکام خانواده باید با روحیه سازش و سازگاری به زندگی ادامه داد و متعرض روحیات ویژه یکدیگر نشد و از هر گونه برخوردی که به درگیری و مناقشه می انجامد، جدا خودداری کرد.

به نظر چنین می رسد که زنان و مردان نباید تلاش کنند همسران خود را همانند خود متحول سازند، زیرا این خود یک واقعیت طبیعی است. آیا منطقی است دو نفری که در دو محیط و با ژنهای متفاوت و با دو نوع تربیت و تغذیه پرورده شده اند یکسان و همگون یکدیگر باشند؟مهم این است که زن و شوهر یکریگر را درک کنند و با الهام از روحیه گذشت و سازگاری با یکدیگر زندگی کنند.

از رسول خدا نقل شده است که فرمود: سازگاری با مردم نیمی از ایمان، و انس و الفت با آنان نیمی از زندگی است. خداوند متعال در قرآن می فرماید: ولیعفوا ولیصفحوا الا تحبون ان یغفر الله لکم والله غفور رحیم.[5]

مؤمنان باید از خطاها و لغزش های یکدیگر درگذرند. آیا مؤمنان دوست ندارند که پروردگارمتعال آنان را مورد بخشش و عفو خود قرار دهد؟همانا خداوند بخشنده و مهربان است.

از امام صادق علیه السلام نقل شده است که فرمودند: من کظم غیظا و لوشاءان یمضیه امضاء املاء الله قلبه یوم القیمه رضاه.[6]

هرکه خشمگین شود و بتواند خشم خود را اعمال کند، ولی از بروز آن جلوگیری نماید، در روز رستاخیز پروردگار متعال دل او را از رضای خود سرشار می سازد.

خلاصه اینکه سعی کنیم با عقل و اندیشه قوی زندگی خانوادگی را بنیان بنهیم و در هنگام برخورد با اختلافات، با الهام از عقل و منطق آنها را حل و فصل کنیم.

پی نوشت ها

[1] لورین، هاری، حافظه در روان شناسی، ترجمه مشفق همدانی، صفحه 55

[2] روان شناسی مان، ترجمه محمود صناعی

[3] پروفسور ادوارد، فکر در قلمرو عمل، ترجمه پرویز امیدوار، صفحه 150

[4] آرونتی، بک، عشق کافی نیست، ترجمه، مهدی قراچه داغی، صفحه 300

[5] سوره نور، آیه 22

[6] سفینة البحار، باب مدارا کردن

 

به وبلاگ من خوش آمدید

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان شعبه 2 روانشناسی و... و آدرس sina95.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 866
بازدید دیروز : 3026
بازدید هفته : 866
بازدید ماه : 5295
بازدید کل : 1311072
تعداد مطالب : 2955
تعداد نظرات : 52
تعداد آنلاین : 1



Alternative content


RSS

Powered By
loxblog.Com