عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



تاریخ : 19 / 12 / 1392
بازدید : 555
نویسنده : sharef zadeh

 مهدویّت و شعر انتظار

 






 
بزرگترین خطری که هر جامعه را تهدید می کند و سقوط و انحطاط آن را قطعی میسازد، یأس و ناامیدی از رسیدن به کمال و سعادت است؛ اگر این بیماری خطرناک به ذهن و اندیشه ی جامعه، به ویژه جوانان آن جامعه، سرایت کند می تواند به راحتی آن جامعه را به قهقرا و نابودی کشاند. و متأسفانه این خطر امروزه بیشتر از گذشته، جوامع انسانی را تهدید می کند.
بش رامروز به رغم پیشرفت های سریع در عرصه های علمی و تکنولوژیکی، نتوانسته به منشور سعادت خود دست یابد و حتی بیشتر از گذشتگان خود، احساس سرگردانی و ناامیدی می کند.
نقطه ی مقابل این ناامیدی، انتظار و باور عمیق و قلبی به فرارسیدن و ظهور «موعود» و سامان یافتن اوضاع پریشان بشر است.
«... و همین انتظار است، که عالی ترین انگیزه ی سوق بشر به راه کمال و جمال و رشد و تعالی است؛ و در پایه گذاری حکومت قرآن که در آن انسان الهی فرمان می دهد، اثری بس عظیم دارد و می تواند وسیله ی سعادت یک امت قوی و استوار باشد.» (1)
آزادی، عدالت و برابری و برادری، از دغدغه های دیرینه ی بشریت است؛ و این دغدغه ها مهمترین دلیل گرایش به موعود در خاطر و جان بشریت محسوب می شود.
مهدویّت و انتظارِ موعود، چشم انداز روشنی است به سوی روشنای الهی و نور و کمال. پس همه ی ملت ها باید تلاش کنند تا جان خود را به سوی سرچشمه های این افق روشن سوق دهند.
ایمان به موعود، یعنی باور به این که در نهایت، این عدل و داد است که جهان را سرشار از حضور خویش خواهد کرد و حکومت زمین، به مستضعفان خواهد رسید.
در قالب نظریه ی مهدویت است که انسان به مقام خلیفه اللّهی می رسد، و آینه ای می شود برای انعکاس عارفانه ی صفات پروردگار.
ایمان به مهدویت، در بطن خود ایمان به توحید و خلقت حسنه را دربر دارد؛ و این ها را نمی توان از یکدیگر رها دانست.
ایمان به مهدویت، اعتقاد به این است که پروردگار انسان را در دنیا سرگردان رها نکرده است، و این انسان راهی به سمت رهایی دارد و فلسفه ی خلقت هستی بر این است که روزی جهان از پرتو روشنای الهی روییدن خواهد گرفت و حاکمیت خداوند، سراسر جهان را دربر خواهد گرفت.
«اعتقاد به ظهور منجی و مهدویت در معنای عام خود، یک باور دینی فراگیر در بین انسان ها بوده است. در ادیان مختلف، چنین اعتقادی به نحو ملموس و بارزی تجلّی یافته است و منجی با تعابیر مختلفی چون؛ «مسیحا» در یهود و مسیحیت، «سوشیانت» در زردشت، و در نهایت «حضرت مهدی(عج)» در فرهنگ اسلامی، یاد شده است.» (2)

مهدویت و شعر فارسی

هر چند غالب شاعران بزرگ فارسی، اهل تسنن بوده اند، اما در آثار آنان اشارات و تلمیحاتی ولو از بینش اساطیری، به موضوع مهدویت دیده می شود.
مسأله ی «موعود» از موضوعات کهن و دیرینه ی شعر فارسی است و در شعر بسیاری از شاعران کهن، از جمله؛ سعدی، مولوی، خواجوی کرمانی، جامی و... به آن اشاره شده است. البته پیرامون طرح این موضوع، میان ادبیات کهن و شعر امروز، تفاوتی است؛ یعنی در شعر قدیم پرداختن به این موضوع غالباً اشاره وار و اجمالی است، اما طرح گسترده ی مهدویت در شعر فارسی، به آغاز دوران صفویه و روی کار آمدن تفکر شیعی، به ویژه دوران پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران برمی گردد- روزگاری که این موضوع، مجال بیشتری برای مطرح شدن داشته است- به طوری که می توان گفت:
انعکاس مهدویت در شعر پس از پیروزی انقلاب، برابر با تمام تاریخ شعر فارسی است.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی شاعران کوشیدند تا به مهدویت و انتظار از مناظر بایسته و جدیدی نگاه کنند و چنان که می بینیم پویایی و هدفمندی، که جزء لاینفک انقلاب اسلامی ایران است، در همه ی زمینه ها تأثیرگذار بوده و شاعران انقلاب سعی کرده اند در شعر خویش، تعریف جدیدی از انتظار را ارایه دهند؛ «انتظاری» که در آن جایی برای رخوت و سستی نیست، و «منتظر» کسی است که در وجود او عشق به کمال، موج می زند و همین عشق، وی را به حرکت، ابداع و آفرینش فرامی خواند، و او همان منتظر واقعی است.
همان گونه که اشاره شد، در شعر کهن فارسی، مهدویت و انتظار در حاشیه قرار دارد. در واقع بسیاری از شاعران قدیم، در شعرهایی که به طور کامل به مسأله ی ظهور اختصاص ندارد، به عنوان یک تلمیح یا اشاره ی تاریخی، به این موضوع پرداخته اند و یا در حدّ یکی، دو بیت در آن درنگ می کنند.
سنایی غزنوی، شاعر بزرگ قرن پنجم و ششم هجری، در یکی از قصاید خویش چنین تصویری از ظهور آن حضرت ارایه می کند:
گرچه آدم صورتان سگ صفت مستولی اند
هم کنون باشد کز این میدان دل عیّاروار
جوهر آدم برون تازد، برآرد ناگهان
زین سگان آدمی کَیمُخت و خَر مردم، دمار
گر مخالف خواهی، ای مهدی، درا از آسمان
ور موافق خواهی، ای دجّال، یکره سر برآر
یک طپانچه ی مرگ و، زین مردارخواران یک جهان
یک صدای صور و زین فرعون طبعان، صدهزار
باش تا زا صدمت صور سرافیلی شود
صورت خوبت نهان و سیرت زشت آشکار
تا ببینی موری، آن خس را که می دانی امیر
تا ببینی گرگی، آن سگ را که می خوانی عِیار (3)
می بینیم که شاعر به شکل گزارش گونه ای با مسأله ی ظهور حضرت مهدی(عج) برخورد کرده و به صورتی سطحی از آن عبور می کند و آن گونه که باید، سخن از انتظار نیست.
نکته ی جالب دیگر این است که در بیشتر مواردی که نام حضرت صاحب الزمان(عج) در شعر حضور دارد شاعران به تناسب معنی، به دجّال نیز اشاره کرده اند؛ گویا کوشیده اند نمادهای خیر و شر را در شعر خویش در تقابل قرار دهند.
بیدل دهلوی نیز در بیتی می گوید:
«این مغروران جاه و مقام، آن قدر با حقیقت بیگانه شده اند که حتی مهدی صاحب الزمان(عج) نیز نمی تواند آنان را به راه راست هدایت کند.»
البته این اغراقی شاعرانه برای نشان دادن میزان این غرور است.
عرض دین حق مبر در پیش مغروران جاه
سعی مهدی برنمی آید به این دجّال ها (4)
اما برخورد شاعران پس از انقلاب اسلامی با انتظار و مهدویت دگرگونی است؛ یعنی سروده ها شخصاً به آن حضرت اختصاص دارد، و غالباً نیز در آنها موضوع ظهور با جدیّتی ویژه و درخور، و با تفضیل خاص بیان می شود.
انقلاب اسلامی مفهومی عمیق، ازلی و ابدی از انتظار را در جان های روشن و تشنه ریخت، و ما با درک این مفهوم، از رخوت و انفعال خود بیرون‌آمدیم و به این تشخیص رسیدیم که انتشار واقعی دست بر روی دست گذاشتن نیست، و منتظر واقعی آن کسی است که به سمت موعود عاشقانه و بی تابانه حرکت کند.
تمام خاک را گشتم به دنبال صدای تو
ببین باقی ست روی لحظه هایم جای پای تو
اگر کافر، اگر مؤمن، به دنبال تو می گردم
چرا دست از سر من برنمی دارد هوای تو
صدایم از تو خواهد بود، اگر برگردی ای موعود
پر از داغ شقایق هاست، آوازم برای تو
تو را من با تمام انتظارم جست وجو کردم
کدامین جاده امشب می گذارد سر به پای تو؟
نشان خانه ات را از تمام شهر پرسیدم
مگر آن سوتر است از این تمدن روستای تو؟(5)
می بینیم چنانکه موعود در حرکت است، شاعر نیز به عنوان منتظر در جست وجوی اوست؛ و این موعود است که شاعر را به سمت خود می کشاند.
در مصراع دومِ اولین بیت، شاعر انتظار را به زمان خاصی محدود نمی کند، بلکه در تمام لحظات خود منتظر موعود است.
در بیت سوم، شاعر با نگاهی فرازمانی، خود را وامدار و میراث دار تمام شهیدان می داند؛ همانانی که برای تحقق عدالت، جان خود را نثار کردند و شاعر به موعود می گوید:
«اگر بازگردی، صدایم که سرشار از داغ شقایق هاست، برای تو خواهد بود!»

تاریخ : 19 / 12 / 1392
بازدید : 679
نویسنده : sharef zadeh

 علل و اسباب غیبت امام مهدی (عج) (2)

 






 

کلامی زیبا از حضرت علی (علیه السّلام)

در پایان این قسمت از بحث، مناسب است که توجه خوانندگان محترم را به فرمایش حضرت امیر المومنین (علیه السّلام) که بیانگر بعضی از علل و حکمت های غیبت است جلب کنیم. آن جا که حضرت به کمیل بن زیاد نخعی می فرماید:
«اللهمَّ بلی! لا تخلو الأرض من قائم لله بحجّة، إما ظاهراً مشهوراً، و إما خائفاً مغموراً، لئلّا تبطل حجج الله و بیّناته، و کم ذا و أین اُولئک؟ اُولئک و الله الأقلّون عدداً، و الأعظمون عند الله قدراً.
یحفظ الله بهم حججه و بیّناتِهِ حتّی یودعوها نظراءهم، و یزرعوها فی قلوب أشباههم.
هَجَم بهم العلم علی حقیقة البصیرة، و باشروا روح الیقین، و استلانوا ما استعوَرهُ المترفونَ، واَنسوا بما استوحش منه الجاهلون، و صحبوا الدنیا بأبدان أرواحها معلّقة بالمحلّ الأعلی.
اُولئک خلفاء الله فی أرضه، و الدعاة إلی دینه، آه آه شوقاً إلی رؤیتهم!». (1)
« بار خدایا! چنین است که زمین هرگز از کسی که با حجت و دلیل، قیامِ به حق نماید و دین خدا را بر پا دارد خالی نخواهد ماند؛ خواه این کس ظاهر و آشکار باشد [مانند امامان یازده گانه ی معصوم علیهم السلام] خواه در حال ترس و پنهانی [مانند امام دوازدهم حضرت مهدی (علیه السّلام) [تا دلایل الهی و مشعل های فروزان خدا از بین نرود. و آنان چند نفرند و کجایند؟ به خدا سوگند که تعداد اندک و مقام و منزلتشان در نزد خدا بسی بزرگ و ارجمند است. زیرا خدا به وسیله ی آنان حجت ها و دلایل روشن خویش را پاسداری می کند،
تا آن را به کسانی مانند خود بسپارند و بذر آن را در دل های افرادی مثل خودشان بیفشانند.
علم و دانش با بینش حقیقی به آنان رو می آورد و آنها، روح یقین را با نهادی آماده و پاک لمس می کنند و آنچه را دنیا پرستان هوس باز، دشوار و ناهموار شمارند، آنها برای خویش آسان و گوارا دانند و آنچه را جاهلان از آن هراسان باشند آنان بدان اُنس گیرند. زیرا آنان دنیا را با بدن هایی همراهی می کنند که ارواحشان به جهان بالا پیوسته است.
آنان در زمین، خلفای خدا و دعوت کنندگان به دین او هستند. چقدر مشتاق و آرزومند دیدارشان هستم!»
آنچه حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) در این حکمت برای کمیل بن زیاد بیان فرموده است، جز بر پیامبر اکرم و امامان معصوم بعد از آن حضرت ، بر هیچ مقام و شخصیّتی منطبق نمی شود. حتی ابن ابی الحدید نیز این جملات امام (علیه السّلام) را بیانگر اعتقادات شیعه می داند و می گوید: « این جمله اعتراف صریح امام نسبت به مذهب امامیّه است». (2)

نکاتی چند از کلام حضرت علی (علیه السّلام)

حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) در این کلام ژرف و پُر محتوا، نکات مهمی را بیان داشته اند که به آن اشاره می کنیم:
1- امام (علیه السّلام) قبل از هر چیز توجه جامعه ی بشری - به خصوص مسلمانان-را به ضرورت مسئله امامت و رهبری خاطر نشان فرموده و نیاز مبرم جامعه اسلامی را، در هر عصر و زمان، به وجود امام واجد تمام شرایط که از سوی خدا انتخاب شده باشد، متذکر شده و در بیانی شیوا و دعاگونه، خداوند متعال را بر صدق گفتار خود که بیان یک حقیقت دینی و ضرورت اسلامی است گواه گرفته است که نباید صحنه ی زمین از امام و رهبری که بیانگر حقایق و خواسته های الهی است خالی بماند. زیرا اگر زمین از حجت خدا خالی بماند، دلایل الهی آسیب پذیر می شود و نشانه های خدا در زمین باطل خواهد شد.
2- نکته دیگری که امام (علیه السّلام) بدان اشاره فرموده اند تشریح موقعیت امامان راستین و جانشینان واقعی پیامبر صلی الله و علیه و آله و سلم اسلام است که در وجود خود و فرزندان معصوم آن حضرت خلاصه گردیده است. لذا حضرت بار دیگر نظر جامعه را به این نکته توجه می دهد که عهده دار مقام امامت و رهبری مسلمانان، از طرف خدا تعیین می شود. این امام، ممکن است به دو وجه وظیفه ی خطیر امامت را انجام دهد و در هر حال مردم را به سوی خواست خدا هدایت نماید و این معنا از دو جمله ی مختصر و پرمحتوای آن حضرت استفاده می شود که فرمود :«إما ظاهراً مشهوراً و إما خائفاً مغموراً». زیرا یا این گونه است که جامعه ی اسلامی بعد از پیامبر اسلام فرمایشات آن حضرت را در مورد اطاعت و فرمان برداری از امام و رهبر واجد تمام شرایط - که از سوی خدا به وسیله ی پیامبرش اعلان گردیده است - به کار می گیرند و زمینه و شرایط برای فعالیت همه جانبه امام و حجت بعد از پیامبر فراهم می گردد که در این صورت، امام زعامت
مستقیم جامعه ی اسلامی را به دست می گیرد و به طور ظاهر و آشکار در میان مردم به هدایت و ارشاد آن ها می پردازد و تمام دستورات و قوانین اسلام را مانند پیامبر اجرا می کند و یا این گونه است که مردم نسبت به امام و رهبر معصوم، فرمان بردار نیستند که در این فرض نیز از دو حال خارج نیست؛
حالت اول این است که گر چه امام (علیه السّلام) به واسطه ی غصب خلافت از سوی دیگران، از آزادی برخوردار نیست، لکن تا حدّی می تواند در جهت نشر علوم قرآن و ترویج احکام اسلام و جوابگویی به مشکلات فکری فعالیّت کند همانطوری که هر کدام از امامان معصوم ما، مشکلات علمی و فکری و سایر مشکلات جامعه را در حدّ امکان به نحو احسن می گشودند.
حالت دوم این است که بر اثر حاکمیت زمامداران خودسر و ستمگر و نامساعد بودن زمینه و شرایط لازم برای انجام وظیفه ی رهبری ، امام (علیه السّلام) - از ترس جان خود و شیعیان - ناگزیر می گردد که به صورت ناشناس و پنهانی به سر برد تا زمینه و شرایط کافی برای حضور وی در جامعه فراهم شود. مانند امام دوازدهم، حضرت مهدی (علیه السّلام) که با چنین موقعیت دردناک و جانسوزی روبرو گردید و جوّ حاکم به حدّی تیره و نامساعد بود که امام (علیه السّلام) را وادار به اختفای از دشمن و غیبت از انظار عمومی کرد؛ به طوری که بر اساس روایاتی که در این رابطه آمده است، شیعیان به جهت رعایت مسایل امنیتی ، حتی از تصریح نام مبارک امام دوازدهم (علیه السّلام) منع شده بودند و با رمز و اشاره درباره ی آن حضرت سخن می گفتند. (3)
3- نکته دیگری که از کلام حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) استفاده می شود این است که امام (علیه السّلام) به تعداد امامان اشاره فرموده است و با ادای سوگند، قلّت و محدودیّت امامان معصوم را خاطر نشان کرده است. این موضوع با در نظر گرفتن روایات فراوانی که از پیامبر اکرم درباره ی خلفای دوازده گانه آن حضرت آمده است تنها با عقیده ی شیعه ی امامیّه که قائل به امامت دوازده امام هستند، منطبق می گردد.
4- آخرین نکته ای که متذکر می شویم این است که ایشان، پس از برشمردن برتری ها و ویژگی های ممتازی که در این گروه و عدّه کم موجود است، اوصاف و صفاتی را برای آنان ذکر می کند که جز در پیامبران و جانشینان آنان چنین صفاتی وجود ندارد.
حضرت می فرماید: «اینان خلفای خدا در زمین و دعوت کنندگان به دین او هستند».
این بیان را قرآن کریم در مورد پیامبرانی مانند داود (علیه السّلام) آورده است و از وی به عنوان خلیفه ی خدا در زمین نام برده است چنانکه می فرماید:
(یا داوُدُ إِنّا جَعَلناکَ خَلیِفَةً فِی الأَرضِ فَاحکُمُ بَینَ النّاسِ بِالحَقِّ) (4)
«ای داود! ما تو را خلیفه خود در زمین قرار دادیم. پس در بین مردم به حقّ داوری کن».
از توجه به فرمایش حضرت علی (علیه السّلام) که از آن افراد، به عنوان خلفای خدا در زمین یاد می کند و همچنین با توجه به این نوع از آیات قرآن کریم،
نکته ای که بدان پی می بریم این است که جز پیامبر گرامی اسلام و جانشینان بر حقّ آن حضرت، که نقش رهبری و تعلیم و تربیت صحیح جامعه را بر عهده دارند، کسی دیگر نمی تواند حجت و خلیفه ی خدا در زمین باشد.
بنابراین، روشن شد که مقصود علی (علیه السّلام) از بیان عدّه ی خلفا، همان امامان و پیشوایان راستین شیعه است که مسئولیت امامت و رهبری جامعه ی اسلامی از طرف خدا به وسیله ی پیامبر بر دوش آنها نهاده شده است.
بدیهی است کسانی که بعد از پیامبر گرامی اسلام به طور خودسرانه و بدون توجه به سفارشات آن حضرت و نصّ صریح قرآن در مورد امامت حضرت علی (علیه السّلام) زمام امور را به دست گرفتند، نمی توان از آنان به عنوان خلیفه ی خدا یاد کرد. زیرا خلیفه ی خدا کسی است که از طرف خدا به وسیله ی رسولش انتخاب شده باشد. لذا اگر کسی از آنان به عنوان خلیفه ی خدا تعبیر کند بر خلاف صریح آیات قرآن عمل کرده است.
با این بیان روشن می شود که مدّعیان مقام خلافت که بعد از پیامبر در برابر اهل بیت آن حضرت تشکیل جبهه داده بودند، «خلیفة الله» نبودند. زیرا هیچ گونه نصّ و دلیلی که حاکی از خلیفه ی اللّهی آنان باشد از طرف خدا و رسول، اعلام و ارائه نگردیده است. همین طور آنان خلیفه ی مردم هم نبودند؛ زیرا در موقع انتخاب آنان به آرای عمومی مراجعه نشده بود و کسانی که از آنان به عنوان خلیفه یاد کردند اولاً از خودشان بودند مثل این که عمر دست به پشت دست ابی بکر زد و از او به عنوان خلیفه یاد کرد و ثانیاً تعداد آنها در آغاز کار به اندازه ی تعداد انگشتان یک دست هم نبود.
زیرا طبق شواهد تاریخی، آغاز کار، بیعت فقط توسطّ ابوبکر و عمر و ابو عبیده ی جرّاح (گورکن) انجام گرفت. (5) به همین جهت چنین انتخابی هیچ جنبه ی قانونی ندارد و هیچ یک از مسلمانان نباید آن را بپذیرند.
این موضوع را ما می توانیم از سخنان گُهربار حضرت شاه ولایت، مولانا امیر المومنین علی (علیه السّلام) استفاده کنیم؛ آن حضرت می فرماید:
«و اعجباه! أتکون الخلافة بالصحابة و لا تکون بالصحابه و القرابة».
«چه شگفت آور است! آیا رسیدن به خلافت، تنها با نام و نشان صحابی داشتن روا است؛ امّا با نام و نشان صحابی داشتن و قرابت و خویشاوندی پیامبر روا نیست».
در همین راستا، حضرت خطاب به غاصبین خلافت فرمود:

فإن کنت بالشوری ملکتَ اُمورهم ... فکیف بهذا و المشیرون غیّب
وإن کنت بالقربی حججت خصیمهم ... فغیرک أولی بالنبیّ و أقرب (6)

«امّا این که می گویی مردم به تو رأی دادند و جماعت از خلافت تو راضی بودند، درست نیست، زیرا بسیاری از صحابه هنگام رأی گیری حضور نداشتند.
پس چگونه بیعت منعقد شد و رأی گیری به عمل آمد؟! امّا این که می گویی از نزدیکان پیامبر و خاندان او هستی، بدان که غیر تو (یعنی: من که علی هستم) از تو به پیامبر نزدیک تر است».

4- امتحان مردم

یکی دیگر از مصالح و حکمتهای غیبت امام عصر (علیه السّلام) آزمایش و امتحان شیعیان است. زیرا براساس آنچه از آیات قرآن و روایات اسلامی که همواره بوده و هست. قرآن کریم می فرماید:
(اَلّذی خَلَقَ المَوتَ وَ الحَیوةَ لِیَبلُوَکُم أیُّکُم أَحسَنُ عَمَلاً) (7)
«خداوند کسی است که مرگ و زندگی را آفرید تا شما را آزمایش و امتحان کند که کدام یک از شما بهتر عمل می کنید».
امتحان، وسیله ای است برای ظهور کمالات و استعدادهای درونی انسان که شخصیت افراد و درجه ی ایمان و صبر و استقامت آن ها را در مقام اطاعت از اوامر خداوند و رسول او روشن می کند.

آزمایش دوران غیبت، سخت ترین آزمایش ها

چنانکه از روایات و اخبار استفاده می گردد، امتحان و آزمایش به وسیله ی غیبت امام (علیه السّلام) به چند جهت از شدیدترین امتحان ها است:

جهت اول:

این که، از روایاتی استفاده می شود که مومنین و افرادی که در زمان غیبت آن حضرت به سر می برند از حیث درجه و مقام بر کسانی که در زمان حضور پیامبر و سایر ائمه علیهم السلام بودند برتری دارند. لازمه ی این برتری و موقعیّت ، شدّت و سختی امتحان آنها است که به وسطه ی طولانی شدن غیبت امام و حجت خدا، متوجّه آنان می شود؛ لکن آنان ذرّه ای شکّ و تردید به خودشان راه نمی دهند و با اخلاص کامل بر اعتقاد به امامت آن حضرت ثابت و استوار می مانند.
چنانکه حضرت علی (علیه السّلام) از پیامبر نقل می کنند که خطاب به وی فرمود:
«یا علیّ، و اعلم أنَ أعجب الناس إیماناً و أعظمهم یقیناً یکونون فی آخرالزمان لم یلحقوا النبیّ و حجبتهم الحجّة، فآمنوا بسواد علی بیاض». (8)
« ای علی! بدان که عجیب ترین افراد از جهت ایمان و بزرگی یقین، قومی هستند که در آخرالزمان به سر می برند. زیرا آنان، در عین حال که پیامبر را ملاقات نکرده اند و امام و حجت خدا نیز از آن ها محجوب و غایب است، به وسیله سیاهی ها و خطوطی که در کاغذها مانده است، ایمان آورده اند».
در روایت دیگری ابن عباس از پیامبر اکرم نقل می کند که آن حضرت فرمودند:
«علی بن ابی طالب (علیه السّلام) امام و جانشین من بر امت من است. از فرزندان علی است همان قائم منتظری که زمین را از قسط و عدل پر می کند همان طوری که از جور و ستم پر شده باشد».
آنگاه حضرت فرمودند:
«والّذی بعثنی بالحقّ بشیراً انّ الثابتین علی القول به فی زمان غیبته لأعزّ من الکبریت الأحمر».
« سوگند به خدایی که مرا به حق مبعوث داشت و بشارت دهنده قرار داد؛ کسانی که در زمان غیبت آن حجت خدا بر قول و اعتقاد به امامت وی ثابت بمانند از طلای سرخ - یا یاقوت سرخ - کمیاب ترند!»
جابربن عبدالله انصاری بلند شد و عرض کرد: «آیا برای قائم (علیه السّلام) غیبتی است؟»
حضرت فرمود:
«آری، به خدا سوگند! «وَ لُیِمَحّصَ اللهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَ یَمحَقَ الکافِرِینَ» (9)؛ تا خداوند بندگان با ایمان را خالص گرداند و امتحان کند و کافران را نیست و نابود گرداند». (10)

دشواری حفظ ایمان در دوران غیبت

جهت دوم:

این که، پیشامد های ناگوار و دگرگونی هایی که در دوران طولانی غیبت رخ می دهد، مردم را نیز متحوّل و دگرگون می سازد به طوری که حفظ ایمان و استقامت در راه آن، بسیار سخت و دشوار است که حتّی
امامان پیشین نیز، جامعه شیعه را در جریان آن قرار داده اند و آن ها را از سختی ها و مشکلاتی که در راستای حفظ ایمان در زمان غیبت متوجّه آنان می شود، خبر داده اند.
حضرت صادق (علیه السّلام) فرمود:
«إن لصاحب هذا الأمر غیبة ، المتمسّک فیها بدینه کالخارط للقتاد - ثم قال هکذا بیده - ثم قال: فأیّکم یمسک شوک القتاد بیده؟ ثمّ أطرق ملیّاً، ثمّ قال: إنّ لصاحب هذا الأمر غیبة، فلیتّق الله عبد و لیتمسّک بدینه». (11)
«کسی که بخواهد در زمان غیبت صاحب الأمر (علیه السّلام) به دین خود چنگ بزند و به لوازم دینداری ملتزم باشد، مانند کسی است که بخواهد با کشیدن دست، خارهای درخت قتاد را بکَنَد. سپس حضرت فرمودند: کدام یک از شما می تواند خارهای درخت قتاد را با دست بگیرد؟
بعد فرمودند: به درستی که برای صاحب این امر، غیبتی است که باید بنده ی خداف تقوا و پرهیزگاری را پیشه ی خود سازد و به دینش چنگ زند».
آری! در دوران اندوهناک غیبت آخرین حجت و ذخیره ی خدا در زمین، ظاهر فریبنده ی امور دنیوی، یکی پس از دیگری، جلوه گر می گردد و دل افراد را فریفته و اسباب گوناگون گناه و معصیت، بیش از پیش فراهم شده و در دسترس همه قرار گیرد. بساط لهو لعب، غنا و نوازندگی و طرب،
همه جا گسترده می شود و با اختلاط و امتزاج های نامشروع مرد و زن، زمینه ی بیشتری برای دسترسی به گناه فراهم می گردد. علاوه بر آن، قدرت های طاغوتی و غیر دینی نیز در افزایش گناه و معصیت تأثیر فراوان دارند. در آن دوران، دینداران حقیقی به ظاهر، ذلیل، و بلهوسان نابکار به ظاهر، عزیزند؛ امر به معروف و نهی از منکر فراموش، و انجام منکرات در هر کوی و برزن متداول و مرسوم می گردد.
بنابراین باید گفت که دینداری، سخت و مشکل است. لذا عظمت افرادی که در شرایط سخت و دشوار غیبت، دین خود را حفظ کنند و بر اعتقاد به امامت حضرت مهدی (علیه السّلام) ثابت و استوار بمانند، روشن می شود امید آن که خداوند ما را از ثابت قدمان بر اعتقادات صحیح اسلامی و امامت ائمه معصومین علیهم السلام قرار دهد و مقدّمات ظهور حضرت را فراهم نماید.

وسوسه های فکری و اعتقادی در زمان غیبت

جهت سوم:

جهت دیگری که امتحان و آزمایش شیعیان را در زمان غیبت دشوار می کند، وسوسه های فکری است که متوجه شیعیان می شود و احیاناً بعضی از آن ها را دچار شک و تردید می کند.
دشوار بودن مسئله از این جهت، به قدری دردآور است که طبق بعضی از روایات، وقتی امام صادق (علیه السّلام) موقعیّت شیعیان زمان غیبت را ملاحظه می کردند، آنچان ناراحت و اندوهناک و گریان شدند که اصحاب آن حضرت، شگفت زده و متحیّر گشتند. چنانکه از سَدیر صیرفی نقل شده که گفت: در موقعی که حضرت امام صادق (علیه السّلام) مسئله غیبت را متذکّر
شدند، به قدری ناراحت و گریان بودند که عقل از سر ما پرید و از ناله های هولناک آن حضرت قلب های ما به فغان و خروش آمد.
آنگاه وقتی از حضرت، علّت ناراحتی و اندوهشان سؤال شد، فرمود:
«وقتی گرفتاری های شیعیان را در زمان غیبت ملاحظه می کنم و می بینم که بسیاری از آنان از دین و عقیده ی خودشان برگشته اند، این چنین ناراحت می گردم و حزن و اندوه بر من غالب می شود.
فأخذتنی الرقّة، و استولت علیّ الأحزان». (12)

آیا در زمان غیبت همه ی شیعیان دچار شکّ و تردید می شوند؟

اینک در این جا سؤالی مطرح است و آن است که آیا به واسطه ی طولانی شدن غیبت امام عصر (علیه السّلام) همه ی شیعیان دچار شکّ و تردید نسبت به آن حضرت می شوند؟
در پاسخ این پرسش باید بگوییم: چنانکه از روایات پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلّم و ائمه ی معصومین علیهم السلام استفاده می شود، چنین نیست که تمام شیعیان دچار شکّ و تردید شوند. زیرا شواهد تاریخی نیز نشان می دهد که معمولاً در مسایل اعتقادی و ایمان به خدا و پیامبران الهی، گر چه در مواردی تعداد زیادی از دین و اعتقادات صحیح منحرف می شدند، لکن چنین نیست که به طور کلّی در همه ی افراد، ارتداد حاصل شود و همگان به انحراف کشیده شوند؛ بلکه همیشه عدّه ای- اگر چه اندکی از آنها- بر دین و اعتقادات صحیح باقی می مانند.
قرآن کریم این حقیقت را در ماجرای طالوت و جالوت بیان می کند و می فرماید:
( فَلَمَّا فَصَلَ طَالُوتَ بِالجُنُودِ قَالَ إنَّ اللهَ مُبتَلِیکُم بِنَهَرٍ فَمن شَرِبَ مِنهُ فَلَیسَ مِنّی وَ مَن لَم یَطعَمهُ فَإنَّه مِنّی إِلّا مَنِ اغتَرَفَ غُرفَةً بِیدِهِ فَشرِبُوا مِنهُ إلّا قَلیلاً مِنهُم فَلَمّا جَاوَزَهُ هُوَ وَالَّذینَ آمَنُوا مَعَهُ قالوا لا طَاقَة لَنا الیَومَ بِجَالُوتَ وَ جُنُودِهِ قَالَ الَّذینَ یَظنُّونَ أَنَّهُم مُلاقُوا اللهِ کَم مِن فِئَةٍ قَلیلَةٍ غَلَبَت فِئَةً کَثیرةً بِإِذنِ اللهِ وَاللهُ مَعَ الصَّابرِینَ* وَلَمَّا بَرَزُوا لِجَالُوتَ وَ جُنُودِهِ قَالُوا رَبَّنا أَفرِغ عَلَینا صَبراً وَ ثَبِّت أقدامَنا وَانصُرنا عَلَی القَومِ الکَافِرِینَ * فَهَزَمُوهُم بِإِذنِ اللهِ و قَتَلَ دَاوُدُ جَالُوتَ وَ آتاهُ اللهُ المُلکَ وَ الحِکمَةَ وَ عَلَّمَهُ مِمَّا یَشَاءُ وَ لَو لا دَفعُ اللهِ النّاسِ بَعضَهُم بِبَعضٍ لَفَسَدَتِ الأَرضُ وَلِکنَّ اللهَ ذُوفَضلٍ عَلَی العالَمِینَ). (13)
« هنگامی که طالوت سپاهش را باخود برد، به آنان گفت: خداوند شما را به وسیله ی نهر آبی آزمایش می کند؛ هر کس از آن بنوشد، از من نیست و هرکس جز یک پیمانه ننوشد، از من است که جز عدّه ی کمی همه از آن نهر نوشیدند. آن گاه افرادی که از بوته ی آزمایش به سلامتی بیرون آمدند، وقتی از نهر گذشتند از کمی افراد و نفرت خود ناراحت شدند و گفتند: «ما توانایی مقابله با نیروهای جالوت را نداریم».
آنان که می دانند خدا را ملاقات خواهند کرد، با قدرت ایمان و تکیه بر یاری خداوند گفتند: « چه بسیار گروه های کوچکی که به فرمان و یاری خدا بر گروه های بزرگ و عظیم دشمن غلبه یافتند و پیروز گردیدند. زیرا خداوند با صبر پیشگان است».
سپس همان گروه اندک، امّا با ایمان، در مقابل سپاهیان انبوه جالوت به استقامت پرداختند و گفتند: « پروردگارا! پیمانه ی صبر و استقامت را بر ما فرو ریز و ما را در مقابل دشمن ثابت قدم دار و ما را بر کافران، ظفر و پیروزی عنایت فرما».
آن ها به فرمان خدا سپاه دشمن را به هزیمت و فرار واداشتند و داود، جالوت را کشت و خداوند، حکومت و دانش را به وی بخشید و آنچه خواست به او تعلیم داد. و اگر خدا بعضی از مردم را به وسیله ی بعضی دیگر، دفع نمی کرد، زمین پر از تباهی و فساد می شد، لکن خداوند نسبت به جهانیان لطف و احسان می نماید».
با توجه به مفهوم آیات کریمه و روایات اهل بیت علیهم السلام جواب پرسش فوق بیشتر روشن می شود. زیرا درست است که طولانی شدن غیبت، در روحیه و افکار و احیاناً اعتقادات مردم تأثیر می گذارد، لکن موجب نمی شود که تمام معتقدین به امامت امام غایب (علیه السّلام) در عقیده و اعتقاد خود سست شوند، بلکه مومنین و معتقدینی هم وجود دارند که امتداد غیبت، ذرّه ای در ایمان راسخ آنان خلل وارد نمی کند چنانکه احادیث فراوانی نیز مؤیّد این معناست که نمونه ای از آنها را ذکر می کنیم:
عن أبی عبدالله (علیه السّلام) قال: «أقرب ما یکون العباد من الله عزّوجلّ و أرضی ما یکون عنهم إذا افتقدوا حجّة الله
عزّوجلّ، فلم یظهر لهم و لم یعلموا بمکانه، و هم فی ذلک یعلمون أنّه لم تبطل حجج الله [عنهم و بیّناته] فعندها فتوقعوا الفرج صباحاً و مساءً، و إنّ أشدَّ ما یکون غضب الله تعالی علی أعدائه إذا افتقدوا حجّة الله فلم یظهر لهم، و قد علم أنَّ اولیائَه لا یرتابون، و لو علم أنّهم یرتابون لما غیّب عنهم حجّته طرفة عین، و لا یکون ذلک إلا علی رأس شرار الناس». (14)
«از امام صادق (علیه السّلام) نقل شده است که فرمودند: «بهترین زمان قرب بندگان به خدا و بهترین زمان رضایت و خشنودی خداوند از آن ها، زمانی است که آن ها حجت خدا را در میان خدا نیابند و مکان وی را ندانند و در عین حال، می دانند که حجت و برهان خداوند باطل نمی شود. و زمین از حجت خالی نمی ماند). در این هنگام است که باید شما شیعیان هر صبح و شام، منتظر فرج امام (علیه السّلام) باشید. شدیدترین زمان غضب خدا بر دشمنانش نیز، زمان غیبت حجت او است. خداوند می داند که بندگان واقعی وی به جهت غیبت حجّتش، دچار شکّ و تردید نمی شوند. زیرا اگر چنین بود، خدا لحظه ای حجت خود را از بندگانش غایب نمی فرمود و این امر (مسئله غیبت) نمی باشد مگر به خاطر شریرترین افراد مردم».

تاریخ : 19 / 12 / 1392
بازدید : 621
نویسنده : sharef zadeh

 علل و اسباب غیبت امام مهدی (عج) (1)

 






 

1- واقع شدن سنّت های پیامبران درباره ی حضرت مهدی (علیه السّلام)

یکی از علل و اسباب غیبت امام زمان (علیه السّلام) که در روایات معصومین علیهم السلام آمده، این است که موضوع غیبت در اسلام چیز جدید و بی سابقه ای نیست، بلکه در امم پیشین نیز به صورت یک سنّت الهی جریان داشته است. از طرفی خدای متعال با ارسال پیامبران برای هدایت مردم، حجّت را برهمگان تمام کرده، و راه هر گونه عذر و بهانه جویی را بر افراد لجوج و بهانه گیر بسته است.
از طرف دیگر پیامبران خدا علیهم السلام تمام تلاش و کوشش خویش را برای هدایت و ارشاد مردم به کار برده و در این راه مصایب و مشکلات فراوانی را متحمّل می شدند و بدون کم ترین توقّع و چشم داشتی، مردم را به سوی خدا دعوت می کردند. متأسفانه مردم بر اثر جهل و نادانی بنای مخالفت با پیامبران خدا را می گذاشتند و آن چنان عرصه را بر آنان تنگ می کردند که در مواردی چاره ای جز اختفا و غیبت نداشتند. به همین جهت برای مدّتی از نظر مردم پنهان می شدند.
در این زمینه روایات زیادی از حضرت ائمه معصومین علیهم السلام نقل شده است که به عنوان نمونه به ذکر دو حدیث بسنده می کنیم.
«سُدَیر از امام صادق (علیه السّلام) نقل می کند که حضرت فرمود:
برای قائم ما غیبتی است طولانی.
عَرض کردم: چرا یابن رسول الله؟
حضرت فرمود:
به جهت این که خدا خواسته است که سنّت و روش پیامبران گذشته را در مورد غیبت هایشان درباره ی آن حضرت نیز جاری کند؛ ای سدیر! به ناچار غیبت آن جناب واقع خواهد شد. زیرا خداوند متعال فرموده است: «لَتَرکَبُنَّ طَبَقاً عَن طَبَقٍ» (1) سنّت گذشتگان درباره ی شما نیز جاری خواهد گشت». (2)
«عبدالله بن فضل هاشمی از امام صادق (علیه السّلام) نقل می کند که حضرت فرمود:
ناگزیر برای صاحب الامر غیبتی خواهد بود، به طوری که صاحب هرعقیده ی باطلی در مورد آن حضرت دچار شکّ و تردید می شود.
عبدالله گفت: جانم به فدایت! چرا؟
حضرت فرمود:
ما اجازه نداریم علّت آن را برای شما بیان کنیم.
عبدالله بار دیگر عرض کرد: حکمت غیبت آن حضرت چیست؟
حضرت فرمود:
حکمت غیبت آن حضرت، همان حکمت غیبت پیامبران و حجج پیشین خداوند است و تا بعد از ظهور آن حضرت علّت آن کشف نمی شود؛ همان گونه که علّت سوراخ کردن کشتی و کشتن غلام و بپا نمودن دیوار توسّط خضر (علیه السّلام) تا هنگام جدا شدن موسی (علیه السّلام) از خضر برای آن حضرت روشن نشده بود». (3)
از این دو روایت که از امام صادق (علیه السّلام) نقل شد، چند نکته استفاده می شود:
1- اصل وقوع غیبت حضرت مهدی (علیه السّلام)، و به طول انجامیدن آن از هر دو روایت استفاده می شود. زیرا روایت اول در طولانی شدن غیبت صراحت دارد، و در روایت دوم نیز به طولانی شدن غیبت اشاره شده است؛ به جهت این که حضرت فرمود:
«غیبت آن حضرت به گونه ای خواهد بود که موجب شکّ و تردید برای بعضی از افراد می شود»
و چنین غیبتی طبعاً ملازم با طولانی بودن آن است.
2- این که موضوع غیبت امام زمان (علیه السّلام) چیز جدید و بی سابقه ای نیست؛ بلکه در پیامبران و حجج پیشین خدا نیز، وجود داشته است و همان علل و اسباب و حکمت هایی که موجب غیبت آنها شده، غیبت آن بزرگوار را نیز موجب گردیده است.
3- از روایت دوم استفاده می شود که خداوند به ائمه ی معصومین نیز اجازه نداده است که تمام علل و اسبابی را که موجب غیبت حضرت
مهدی (علیه السّلام) شده، برای شیعیان بیان فرمایند و کشف آن ها را به بعد از ظهور آن حضرت موکول فرموده اند.
از این نکته، نکته ی دیگر و بلکه نکات دیگری می توان استفاده نمود؛ زیرا امام صادق (علیه السّلام) در پایان سخنانش به عبدالله بن فضل فرمود:
«ای پسر فضل! موضوع غیبت مهدی (علیه السّلام) امری خدایی و سرّی از اسرار او و غیبی از غیب های اوست. از آن جایی که ما می دانیم خداوند حکیم است، گرچه علّت و سبب آن برای ما روشن نباشد». (4)
آنچه لازم است اشاره کنیم آن است که ما باید بیشتر در زمینه ی شناخت حضرت مهدی (علیه السّلام) و همچنین موضوع ولایت و امامت ائمه ی معصومین علیهم السلام فکر و اندیشه خودمان را کار به گیریم و با تجزیه و تحلیل عمیق تری در راستای شناخت پیشوایان معصوم علیهم السلام گام برداریم.
اینجاست که باید در فکر و اندیشه ی عمیق تری فرو رویم و بدانیم که بعد از رحلت پیامبر گرامی اسلام چه رویداد بزرگی اتفاق افتاد بود که خلفا و جانشینان به حق پیامبر اسلام، یعنی حضرت علی (علیه السّلام) و فرزندان معصوم آن بزرگوار، در طول دویست و شصت سال نتوانستند آن چنان که می بایست حرف دلشان را بزنند و حقیقت امر را برای شیعیان و ارادتمندان خود بیان فرمایند تا جایی که بیان بسیاری از حقایق را به بعد از ظهور حضرت مهدی (علیه السّلام) موکول فرمودند چنانکه در فرمایش امام صادق (علیه السّلام) به عبدالله بن فضل هاشمی گذشت.
جواب این پرسش با مراجعه به تاریخ صدر اسلام به خوبی روشن می شود و معلوم می گردد که عامل تمام گرفتاری هایی که بعد از رحلت پیامبر اسلام برای مسلمانان پیش آمد، همان غضب خلافت است که به سبب آن زعامت و رهبری جامعه اسلام از صاحبان و وارثان اصلی آن سلب گردید.

2- همگونی غیبت حضرت مهدی (علیه السّلام) با غیبت انبیای گذشته

در مورد همگونی غیبت حضرت مهدی (علیه السّلام) با غیبت انبیا علیهم السلام، علل و حکمت هایی در روایات بیان شده است که با توجه به آن، قسمتی از اسرار غیبت روشن می شود. به چند روایت در این زمینه، اشاره می کنیم.
1- سدیر صیرفی می گوید : با مفضّل و ابوبصیر و ابان بن تغلب خدمت امام صادق (علیه السّلام) شرفیاب شدیم. آن حضرت بر روی خاک نشسته بود و لباسی خیبری بر تن داشت و همچون مادری فرزند مرده، گریه می کرد و حُزن و اندوه، سراسر وجود حضرت را فرا گرفته بود و در حالی که اشک هایش جاری شده بود می فرمود:
«سیّدی غیبتک نَفَت رُقادی، وضیقَت علیّ مهادی، وابتزّت منّی راحه فؤادی، سیّدی غیبتک أوصلت مصابی بفجایع الأبد».
«ای آقا من! غیبت تو خواب را از دیدگان من سلب نموده و زندگانی را بر من تنگ کرده و آرامش قلبم را از من گرفته است.
ای آقای من! غیبت تو، مصائب و اندوه مرا برای همیشه درد آور نموده است».
آن قدر حضرت صادق (علیه السّلام) درباره ی طولانی شدن غیبت حضرت مهدی (علیه السّلام) سخن گفت که عقل از سر ما پرید و قلبمان شکست. به آن حضرت عرض کردیم: ای فرزند بهترین انسان ها! چرا این قدر گریان و اندوهناک هستید؟
حضرت صادق (علیه السّلام) در حالی که نفسی عمیق و سوزناک کشید، فرمود:
«امروز صبح به کتاب«جفر» نگاه کردم و در کیفیّت تولد و غیبت طولانی قائم (علیه السّلام) و گرفتاری مؤمنان و تردیدهایی که به واسطه ی طولانی شدن غیبت در آنان پیدا می شود و اکثر آن ها از دینشان بر می گردند، تأمّل کردم، رقّت، قلبم را فرا گرفت و غم و اندوه بر من چیره گشت».
از حضرت صادق (علیه السّلام) تقاضا کردیم که ما را مورد عنایت و تفضّل قرار داده و در جریان مسایل مربوط به غیبت آن حضرت قرار دهد.
حضرت صادق (علیه السّلام) در پاسخ فرمود:
«خداوند متعال در قائم ما، سه سنّت از سه پیامبر قرار داده است؛ تولد آن حضرت را مانند تولد حضرت موسی (علیه السّلام) و غیبت او را مانند غیبت حضرت عیسی (علیه السّلام) و طول عمر آن جناب را مانند طول عمر حضرت نوح مقرّر فرموده است. سپس عمر بنده ی صالح خدا، خضر (علیه السّلام)، را دلیل بر طول عمر حضرت مهدی (علیه السّلام) قرار داده است».
از حضرت صادق (علیه السّلام) توضیح خواستیم.حضرت فرمودند:
«در مورد تولد موسی (علیه السّلام)، چون فرعون دریافته بود که زوال ملکه و سلطنت وی به دست موسی خواهد بود،؛ دستور داد که کاهنان در حضورش جمع شده و او را از نسب موسی (علیه السّلام) با خبر نمایند. آنان نیز خواسته ی فرعون را برآوردند و گفتند موسی از بنی اسرائیل است. لذا فرعون دستور داد تا شکم زنان حامله را دریدند و بیش از هزار مولود از بنی اسرائیل را کشتند؛ ولی به موسی (علیه السّلام) که در حفظ و حمایت خداوند متعال به سر می برد، دست نیافتند».
آنگاه امام صادق (علیه السّلام) فرمودند:
«همچنین بنی امیّه و بنی عبّاس، چون با خبر شدند که زوال و پایان سلطنت آن ها و سایر ملوک و جبابره ی آنان بر دست قائم اهل بیت علیهم السلام خواهد بود، به عداوت و دشمنی با اهل بیت علیهم السلام برخاسته و قتل و کشتار اهل بیت پیامبر علیهم السلام را شروع کردند تا شاید بتوانند به کشتن حضرت مهدی (علیه السّلام) دست یابند؛ لکن خداوند مانع شد که ستمگران از آن حضرت با خبر شوند، تا نور - امامت - را به پایان برساند؛ گر چه مشرکین کراهت داشته باشند».
و امّا در مورد غیبت حضرت عیسی (علیه السّلام) یهود و نصارا گفتند که عیسی کشته شد. لکن خداوند آنان را تکذیب نمود و فرمود: «وَ ما قَتَلُوهُ وَ مَا صَلَبُوُه وَ لکِن شُبِّهَ لَهُم (5)؛ نه او را کشتند و نه بر دار آویختند و لکن امر بر آنها مشتبه گردید». همین طور است غیبت
قائم (علیه السّلام). زیرا امّت به واسطه ی طولانی شدنش آن را انکار می کنند».
امّا راجع به طولانی شدن عمر نوح (علیه السّلام)، امام صادق (علیه السّلام) فرمودند:
«وقتی نوح (علیه السّلام) برای قوم خود درخواست عذاب نمود، خداوند جبرئیل را با هفت هسته ی خرما فرستاد و او را مأمور به کاشتن آنها نمود و برای وی پیغام فرستاد که من بندگانم را هلاک نمی کنم مگر بعد از اتمام حجّت بر آنان و تو صبر و تحمّل را پیشه کن و آنان را به سوی من دعوت کن که ثواب و پاداش تو را عطا خواهم کرد. این آزمایش الهی به قدری طولانی شد که عده ی بسیاری از دین خدا برگشتند، تا جایی که فقط هفتاد و دو نفر از اُمّت حضرت نوح بر دین آن حضرت ثابت ماندند.
بدین وسیله آزمایش الهی تحقّق یافت و کسانی که در معرض انحراف و نفاق بودند، از مؤمنان حقیقی جدا شدند. آن گاه خداوند به نوح (علیه السّلام) دستور ساختن کشتی را داد و فرمود:
«وَاصنَعِ الفُلکَ بِأَعیُنِنَا وَ وَحیِنَا (6)؛ ای نوح! کشتی را در حضور ما و به فرمان ما بساز».
آن گاه امام صادق (علیه السّلام) فرمودند: برنامه ی غیبت قائم (علیه السّلام) نیز چنین است. زیرا به قدری طولانی می شود که برای بسیاری از شیعیانی که دارای نفاق هستند، ارتداد حاصل می شود و مؤمنان خالص از دیگران جدا می گردند.
امّا طولانی شدن عمر بنده ی صالح خدا، خضر (علیه السّلام)، نه به نبوّت و امامت اوست، بلکه چون خداوند عمری طولانی برای حضرت مهدی (علیه السّلام) مقدّر نمود و می دانست که طولانی شدن غیبت آن حضرت، موجب انکار می شود، عمر خضر را طولانی گردانید تا بدین وسیله، بر طولانی شدن عمر حضرت مهدی (علیه السّلام) استدلال شود و حجت خدا بر منکران آن حضرت تمام گردد». (7)
در این روایت، امام صادق (علیه السّلام) بعضی از علل و حکمت هایی را که موجب غیبت شده است، بیان فرمودند که با توجه به آن، بعضی از اسرار غیبت برای ما روشن می گردد.
2- سعید بن جبیر می گوید: از سید العابدین علی بن الحسین (علیه السّلام) شنیدم که می فرمود:
در قائم ما سنّت هایی از انبیا است؛ سنّتی از آدم و سنّتی از نوح و سنّتی از ابراهیم و سنّتی از موسی و سنّتی از عیسی و سنّتی از ایّوب و سنّتی از حضرت محمد ( صلی الله و علیه و آله وسلّم) . امّا سنّتی که از آدم و نوح در آن حضرت است، طول عمر است. سنّتی که از ابراهیم است، مخفی بودن ولادت و کناره گیری از مردم است. سنّتی که از موسی است، ترس و غیبت است. سنّتی که از عیسی در اوست، اختلاف مردم درباره ی او است. سنّتی که از ایوب است، رسیدن فَرَج بعد از گرفتاری است و سنّتی که از محمد صلی الله علیه و آله و سلّم است، قیام و خروج به شمشیر است». (8)

نتیجه

با توجه به تشابه و همگونی علل و اسباب غیبت امام زمان (علیه السّلام) با علل و اسباب غیبت بعضی از پیامبران خدا، چنین نتیجه می گیریم که همان طوری که با روی کار آمدن ستمگران در امم گذشته، اسباب غیبت و اختفای عدّه ای از پیامبران خدا فراهم شد، برای حضرت مهدی (علیه السّلام) نیز در امّت اسلام، اسباب غیبت مهیّا گردیده است چنانکه این معنی را مرحوم صدوق از امام صادق (علیه السّلام) چنین نقل می کند:
«حضرت نوح (علیه السّلام) هنگام فرا رسیدن مرگش شیعیان خود را فرا خواند و به آنان فرمود که بدانید که بعد از من با غیبتی روبرو می گردید که طواغیت و ستمگران در آن ظاهر می شوند؛ لکن خداوند متعال، سرانجام شما را به واسطه ی فرزندم هود که از هر جهت به من شباهت دارد، نجات می دهد و دشمنان شما را در هنگام ظهورش هلاک می کند. لذا پیروان نوح (علیه السّلام) پیوسته در انتظار مقدم حضرت هود (علیه السّلام) به سر می بردند و منتظر ظهورش بودند». (9)
آری! در امّت اسلام بعد از آن که مسلمانان سفارشات اَکید پیامبر را در مورد خلافت و امامت علی (علیه السّلام) و فرزندان معصوم آن حضرت نادیده گرفتند، منافقان ظاهر شدند و قدرت اسلام را که مرهون زحمات صادقانه ی
پیامبر اکرم و از خودگذشتگی های حضرت علی (علیه السّلام) بود، در دست گرفتند و از همان آغاز کار، به جای قدردانی از پیامبر اکرم و امیرالمؤمنین علیهم السلام بنای اذیّت و آزار اهل بیت علیهم السلام را گذاشتند. در نتیجه در اندک زمانی مقدمات شهادت دخت گرامی پیامبر، حضرت فاطمه زهرا علیها السلام، و خانه نشینی حضرت علی (علیه السّلام) فراهم گردید و خطّ انحراف از اسلام که توسّط طواغیت و ستمگران به وجود آمده بود ادامه یافت و خلفا و جانشینان راستین پیامبر اسلام، یکی پس از دیگری به دست اشقیا به شهادت رسیدند و سرانجام با شهادت یازدهمین پیشوای معصوم پس از پیامبر صلی الله علیه و آله وسلّم مسئله غیبت حضرت مهدی (علیه السّلام) رخ داد و دنیای اسلام و بشریّت، از دیدار جمال آشکار آخرین وصیّ پیامبر محروم گشت.
در پایان این بحث، جملاتی از کلام امیرالمومنین (علیه السّلام) را که با موضوع بحث ما نیز مناسب است می آوریم.
آن حضرت در پیشگویی ای درباره ی حضرت مهدی (علیه السّلام) می فرماید:
«... یا قوم، هذا إبّان ورود کلّ موعود، ودنوٍّ من طلعه ما لا تعرفون، ألا و إنّ من أدرکها منّا یسری فیها بسراج منیر، و یحذو فیها علی مثال الصالحین لیَحُلِّ فیها ربقاً و یعتق فیها رقّاً، و یصدع شعباً و یشعب صدعاً، فی سُترهٍ عن الناس، لا یبصر القائف أثره و لو تابع نظره ...» (10)
«ای مردم! اکنون هنگام فرا رسیدن فتنه هایی است که به شما وعده داده شد و نزدیک است برخورد شما با رویدادهایی که حقیقت آن برای
شما مبهم و ناشناخته است. بدانید که هرکس از ما اهل بیت (مهدی موعود منتظر (علیه السّلام)) آن روزگار را درک کند، با مشعل فروزان هدایت حرکت می کند و به سیره و روش پاکان و نیکان (پیامبر و امامان معصوم علیهم السلام) رفتار می نماید، تا این که در آن گیر و دارها گره ها را بگشاید و بردگان در بند و اسیر را از بردگی و اسارت نجات بخشد و جمعیّت باطل را متلاشی نماید و حق طلبان را با هم جمع نماید.
این رهبر (مدّت های طولانی) درخفا و پنهانی از مردم به سر می برد و هر چند کوشش کنند تا اثری از او بیابند، ردّ پایش نیابند. در این هنگام گروهی از مؤمنان برای در هم کوبیدن فتنه ها آماده می شوند همچون آماده شدن شمشیر که در دست آهنگر صیقل زده شده. آنها کسانی هستند که چشمانشان به نور قرآن جلا گیرد و موج تفسیر قرآن در گوش دلشان طنین انداز شود و در شامگاهان و صبحگاهان جانشان از چشمه ی حکمت و معارف الهی سیراب گردد».
همان گونه که ملاحظه نمودید، حضرت امیرالمونین (علیه السّلام) جریاناتی را که در صدر اسلام واقع شده است، مقدمه ی فتنه های آینده و غیبت دردناک حضرت مهدی (علیه السّلام) معرفی نموده اند؛ آن گاه با بشارت فرا رسیدن روزگاری پر شکوه، دل های غم زده را شاد و امیدوار فرموده اند.
«اللهم اجعلنی من أنصاره و أعوانه و أتباعه و شیعته، و أرنی فی آل محمد علیهم السلام ما یأملون، و فی عدوّهم ما یحذرون، إله الحقّ آمین یا ذاالجلال و الإکرام یا أرحم الراحمین». (11)

3- خوف از کشته شدن

(فَفَرَرتُ مِنکُم لَمّا خِفتُکُم فَوَهَبَ لِی رَبّی حُکماً وَ جَعَلَنی مِنَ المُرسَلینَ) (12)
«هنگامی که از شما ترسیدم، فرار کردم. آن گاه پروردگارم به من علم و حکمت عطا کرد و مرا از پیامبران خویش گردانید».
خداوند از قول حضرت موسی (علیه السّلام) نقل می فرماید که آن حضرت در شرایطی که برای وی پیش آمده بود و خطر قتل، او را از ناحیه ی دشمن تهدید می کرد، فرار کرد و خود را از مرگ نجات داد.
نکته ای که از آیه مذکور استفاده می شود این است که انسان باید تا جایی که امکان دارد، خطر مرگ را از خود دور کند و بدون جهت خود را به کشتن ندهد.
یکی از علل و اسباب غیبت حضرت مهدی (علیه السّلام) که در روایات اهل بیت علیهم السلام بیان شده، ترس از کشته شدن است چنانکه مرحوم صدوق از زراره نقل می کند که گفت: از امام باقر (علیه السّلام) شنیدم که می فرمود:
«برای قائم (علیه السّلام) پیش از آنکه قیام نماید، غیبتی است».
عرض کردم: چرا؟
حضرت فرمود: «برای آنکه از کشته شدن بیم دارد». (13)
در حدیث دیگری نیز زراره از امام صادق (علیه السّلام) نقل می کند که آن حضرت فرمودند
«للقائم غیبه قبل قیامه، قلت: ولِمَ؟ قال: یخاف علی نفسه الذبح (14) ؛ برای قائم (علیه السّلام) قبل از قیامش غیبتی هست. عرض کردم: چرا؟ فرمود: برای آن که از کشته شدن بیم دارد».
روایات در این موضوع، فراوان است که ما نمونه ای از آن را ذکر کردیم.»
اما این خوف از کشته شدن و نداشتن تأمین حیاتی موجب غیبت حضرت مهدی (علیه السّلام) شده است،
از مراجعه به کتب حدیثی که در موضوع غیبت نوشته شده روشن می شود. زیرا سردمداران حکومت های عباسی بر اساس روایاتی که از پیامبر اکرم و اهل بیت علیهم السلام شنیده بودند، می دانستند که از خاندان پیامبر و از فرزندان امیر المومنین و حضرت فاطمه علیهما السلام شخصی به وجود خواهد آمد که بساط حکومت ستمگران و جباران با دست وی بر چیده خواهد شد و نیز به آنان رسیده بود و دریافته بودند شخصیتی که اساس و بنیان ظلم و استبداد را از بین می برد، فرزند امام حسن عسکری (علیه السّلام) است؛ لذا در صدد کشتن وی بر آمدند و تمام نیرنگ های خود را در این زمینه به کار گرفتند.
همان طوری که فرعون، حیله های شیطانی خود را نسبت به حضرت موسی (علیه السّلام) انجام داد، بنی عباس نیز نقشه های فراوانی را برای دست یابی به حضرت مهدی (علیه السّلام) طرّاحی کردند؛ لکن خداوند متعال تدبیر حکیمانه خویش که بر دست امام حسن عسکری (علیه السّلام) جاری ساخت،
نقشه های شوم آنان را نقش بر آب کرد تا آخرین وصی و جانشین پیامبر برای انتقام کشیدن از ستمگران، جان سالم به در برد و روز موعود فرا رسد و بساط ظلم و استبداد به وسیله آن حضرت بر چیده شود.
«وَمَکَرُوا وَ مَکَرَالله واللهُ خیرُ الما کِرِینَ» (15)
«دشمنان خدا نقشه کشیدند و خدا نیز چاره جویی کرد و خدا بهترین چاره جویان است».
بنابراین، روشن می شود که غیبت حضرت ولی عصر (علیه السّلام) با خوف از قتل توسّط ستمگران ارتباط دارد و دستگاه حکومتی بنی عباس، ولادت آن حضرت را خطری جدی برای خود تلقی می کرد. بدون شک، اگر دشمنان به آن حضرت دسترسی پیدا می کردند، او را از بین می بردند؛ لذا با تدبیر حکیمانه ای که امام حسن عسکری (علیه السّلام) به کار بستند، ولادت فرزند ارجمندش مانند ولادت حضرت ابراهیم و موسی (علیه السّلام) پنهان ماند و حتی پس از ولادت نیز آن حضرت را مخفی داشتند تا تمام تلاش های مزوّرانه ی دشمن و نقشه هایی که برای دستیابی به آن حضرت کشیده بودند، نابود گردد.

چگونگی ارتباط غیبت با ترس از کشته شدن

بیان ارتباط غیبت با ترس از کشته شدن این است که گر چه خداوند متعال قادر است هر زمان که بخواهد حضرت ولی عصر (علیه السّلام) را بر تمام
حکومت های موجود غالب گرداند، اما چون جریان امور در این جهان بر اساس اصل اسباب و مسبّباب قرار دارد، تا اسباب ظهور از راه های معمولی و مناسب فراهم نشود، قیام آن حضرت به تأخیر خواهد افتاد و اگر پیش از فراهم شدن مقدمات لازم و ضروری ،آن حضرت ظاهر شود از گزند دشمن در امان نخواهد بود؛ همانطور که اگر پیامبر اکرم نیز در آغاز بعثت در مکه، دست به جهاد و مقابله مستقیم با مشترکین می زدند موفقیّتی نصیب آن حضرت نمی شد و احیاناً با خطراتی نیز مواجه می شد.
اینک این سوال مطرح می شود که چرا آن حضرت مانند امامان قبل از خود ظاهر نمی گردد که یا با پیروزی، دین حق را حاکم گرداند و یا این که مانند نیاکان خویش در را ه خدا به شهادت برسد؟
در پاسخ باید بگوییم که هر کدام از پیامبران خدا و اوصیای آنان دارای مسئولیت و وظیفه خاصی بودند که باید آن را به گونه ای شایسته انجام می دادند. از آن جا که حضرت مهدی (علیه السّلام) آخرین حجت و ذخیره ی خدا در زمین است، وظیفه ای بسیار مهم و سنگین بر عهده دارد و آن تحقق بخشیدن به اهداف تمام پیامبران الهی است که باید با برقرار کردن صلح و صفا و عدل و داد و امنیت عمومی در سراسر گیتی، انسان ها را زیر پرچم افتخار آمیز اسلام جمع نماید و همه را به سوی دین توحید و یکتا پرستی فرا خواند و تمام احکام قرآن کریم را به عنوان آخرین دستور العمل کامل از طرف خدا، اجرا کند و راه سعادت و کمال را به همگان بیاموزد.
واضح است که اجرا کننده یک چنین برنامه ی عمومی باید در شرایطی قیام کند که موفقیت و پیروزی برای وی حتمی و مسلم باشد و هیچ امری
نتواند مانع پیشبرد اهداف او باشد. همچنین برای نزول امدادهای غیبی و نصرت خداوند از نظر حکمت الهی مانعی نباشد.
بنابراین، اگر برنامه ی آن حضرت، قبل از حصول شرایط لازم، آغاز گردد و هدف وی که حاکمیت بخشیدن به دستورات اسلام و قرآن است محقق نشود، نقض غرض می شود. پس باید دنیای بشریّت در انتظار تحققّ وعده های خداوند بماند.
بدیهی است تا خداوند اجازه نفرماید و زمینه و شرایط لازم برای ظهور آن حضرت و غالب شدن دین حق بر سایر ادیان محقق نشود، غیبت آن بزرگوار به طول خواهد انجامید.
این جا است که باید پیروان مکتب آسمانی قرآن و ارادتمندان به اهل بیت وحی و نبوت تمام توان خویش را در اعتلای فرهنگ دینی مردم به کار بگیرند و انسان ها را به ضرورت اقامه ی قسط و عدل در جامعه به رهبری انسانی کامل و معصوم و مؤید از طرف خداوند توجه دهند، تا شرایط لازم برای نجات تمام مردم ستمدیده جهان به دست توانمند حضرت مهدی (علیه السّلام) فراهم گردد.
از سوی دیگر باید دانست که وظیفه و مسئولیت حضرت مهدی (علیه السّلام) از جهاتی با وظایف ائمه قبل از آن فرق می کند که هر یک از آن جهات ایجاد می کند که آن حضرت خود را از مواجه شدن با خطرات جدی حفظ کند و منتظر امر خداوند متعال برای ظهور و حاکمیت بخشیدن به قانون همیشه جاوید اسلام و قرآن باشد.
اینک برای روشن شدن مطلب به دو نمونه از مواردی که زندگانی و مسئولیت حضرت مهدی (علیه السّلام) با سایر ائمه علیهم السلام تفاوت دارد اشاره می کنیم:
اول: احتمال خطر کشته شدن
دوم: رهایی از بیعت ستمگران

جهت اول:

با توجه به این که حضرت مهدی (علیه السّلام) آخرین امام و پیشوای معصوم از اهل بیت پیامبر علیهم السلام است، اگر در غیر وقت مناسب و قبل ازحصول زمینه و شرایط برای پیروزی حتمی در اجتماع ظاهر شود، با خطر کشته شدن از طرف دشمن مواجه می گردد. در این صورت علاوه بر این که نقض غرض در تحقق بخشیدن به اهداف انبیا علیهم السلام و حاکمیت دین حق بر سایر ادیان لازم می آید، خسارت عظیم و جبران ناپذیر فقدان آخرین حجت خدا را نیز به دنبال دارد. چنین خسارتی در شهادت امامان قبل از آن حضرت وجود نداشت. زیرا هر کدام از ائمه قبل از آن حضرت که با جریان شهادت روبرو می شد، می دانست که بعد از وی امام و حجت معصوم دیگری هست و زمین خالی از حجت نمی شود؛ از این رو، در صورت لزوم در راستای انجام وظیفه تا سر حد شهادت در راه خدا پیش می رفت. مانند حضرت امام حسین (علیه السّلام) که در میدان کربلا به تنهایی در مقابل انبوه لشکریان کفر استقامت نمود و ذره ای انعطاف در مقابل دشمن نشان نداد. زیرا به خوبی می دانست که با شهادتش دشمن رسوا خواهد شد و طولی نخواهد کشید که مقدمات نابودی و اضمحلال قدرت طاغوتی دشمن نیز فرا خواهد رسید. آن حضرت می دانست که امام و حجت خدا پس از او، می ماند و پرچم هدایت را به نحو عالی به دوش خواهد کشید و در مرکز حکومت ظالمانه ی دشمن، پایه های کاخ طاغوتی
وی را متزلزل می سازد. لذا در آخرین لحظات زندگانی خویش که اسرار امامت را به فرزند عزیز و گرامی اش امام سجاد (علیه السّلام) تحویل می دهد، آن حضرت را از عاقبت کار خبر داد و امر به صبر و استقامت فرمود و موقعی که امام سجاد (علیه السّلام) خواست به یاری آن حضرت بشتابد، امام حسین (علیه السّلام) به حضرت ام کلثوم (علیه السّلام) فرمودند که او را از رفتن به میدان باز بدار؛ مبادا کشته شود و زمین از آل محمد علیهم السلام خالی بماند. (16)
اما زندگانی امام عصر(علیه السّلام) با زندگانی سایر ائمه علیهم السلام فرق اساسی دارد.
زیرا وی بر اساس فرمایشات پیامبر اکرم صلی الله و اله وسلم و آبای گرامی خویش می داند که آخرین حجت و ذخیره خدا در زمین است و می داند که زمین بدون حجت خدا قابل سکونت و زندگانی نیست که (لو بقیت الأرض بغیر إمام لساخت (17)؛ اگر زمین بدون امام و حجت بماند، هر آیینه خراب خواهد شد).
بنابراین، موضوع این نیست که امام (علیه السّلام) از ترس جان و خوف از مرگ، اختفا و غیبت را انتخاب نموده باشد؛ بلکه وی به حکم این که واسطه فیض بین خدا و مخلوقات است، سزاوار است که نقش حیاتی خویش را برای تداوم فیض خداوند به مخلوقات ایفا کند وجان خویش را از هر نوع خطری در امان بدارد تا زمینه و شرایط کافی برای محقق شدن وعده خداوند که می فرماید: «وَ اَشرَقَتِ الأرضُ بِنُورِ رَبَِّها» (18) فراهم شود و زمین به نور وجود آن حضرت روشن گردد و کاروان بشر در پرتو هدایت و ارشاد آن بزرگوار ،راه سعادت و کمال را بپیماید و به سوی خدا هدایت شوند. آن وقت است که به واسطه ظهور حضرت مهدی (علیه السّلام) دین حق بر سایر ادیان غالب شده و زمین با حاکمیت دین خدا، از قسط و عدل پر خواهد شد.

جهت دوم:

از موارد تفاوت برنامه های عملی حضرت مهدی (علیه السّلام) با سایر ائمه علیهم السلام این است که بر حسب آنچه از روایات استفاده می شود، آن حضرت همانند امامان قبل از خویش که بنابر اقتضای زمان ناگزیر از نوعی صلح و مسالمت با خلفای زمان می شدند، نیست. زیرا آن حضرات در مواردی ناچار می شدند که برای حفظ مصالح اسلام و مسلمانان از اصل تقیه که یک دستور العمل قرآنی است (19)، استفاده کنند و بدین وسیله خطری را که از جانب دشمن متوجّه شیعیان و احیانا خودشان بود دفع نمایند. مانند موضوع حکمت در زمان امیرالمومنین (علیه السّلام) و صلح امام مجتبی (علیه السّلام).
بنابراین اگر امامان پیشین که در جمع مردم حضور داشتند در مواردی از اصل تقیّه استفاده می کردند و احیاناً بیعت با خلفای جور را در ظاهر می پذیرفتند، لکن حضرت مهدی (علیه السّلام) با توجه به روایات فراوانی که از پیامبر اکرم و امامان معصوم علیهم السلام درباره آن حضرت و برنامه ایشان رسیده است، امکان استفاده از اصل تقیّه را ندارد. زیرا بر اساس روایات ، برنامه
و دستور کار آن حضرت ریشه کن کردن ظلم و فساد از روی زمین و بر پا نمودن قسط و عدالت عمومی در روی زمین است. اجرای چنین برنامه همه جانبه و فرا گیر، قبل از فراهم شدن شرایط و مقدمات لازم، علاوه بر این که ممکن نیست، مشکلات فراوانی را نیز برای مجری آن به دنبال می آورد.
زیرا طبیعی است که وقتی دشمن احساس کند در مقابل چنین فردی قرار گرفته است، آرام نمی گیرد وهیچ گونه تقیّه و سازشی را از وی نمی پذیرد.
دیگر این برنامه و دستور کار آن حضرت، که همان تحقّق بخشیدن به حاکمیّت همه جانبه دستورات قرآن و اسلام است، با هیچ گونه تقیّه و سازش با قدرت های طاغوتی نمی سازد.
این مطلب در روایات فراوانی به عنوان یکی از علل و اسباب غیبت و اختفای آن حضرت بیان شده است که وی در هنگام ظهور و قیام برای برپایی عدالت و قسط جهانی، از هیچ کس عهد و پیمانی برگردن ندارد چنانکه از امام صادق (علیه السّلام) نقل شده است که فرمودند:
«یقوم القائم و لیس لأحد فی عنقه عهد و لا عقد و لا بیعة» (20)
«قائم (علیه السّلام) در حالی قیام می کند که برای هیچ کس در گردن وی عهد و پیمان و بیعتی نیست».
شاید بتوان گفت که منظور از چنین روایاتی -که تعداد آن نیز فراوان است - این است که در هنگام ظهور مهدی (علیه السّلام) فرصت از کافران و ستمگران گرفته شده و روزگار آن ها سپری گردیده است و هنگام آن رسیده که آخرین حجت و ذخیره الهی در زمین با استفاده از امکانات و
شرایط لازم و نیز با استفاده از امداد های غیبتی خداوند، در راستا ی تحقّق بخشیدن به اهداف انبیای الهی علیهم السلام قیام کند و وعده حتمی خدا را در غلبه دین حق بر ادیان باطل محقّق سازد و زمین را برای حکومت صالحان آماده سازد و بدین وسیله آیه کریمه زیر تحقق یابد:
(وَ لَقَد کَتَبنا فِی الزَّبُورِ مِن بَعدِ الذِّکرِ أَنَّ الأَرضَ یَرِثُها عِبادِیَ الصّالِحُونَ) (21)
«در زبور بعد از ذکر (تورات) نوشتیم که بندگان شایسته ام وارث حکومت زمین خواهند شد».
بنابراین، اگر در روایات یکی از علل و اسباب غیبت، عدم عهد و پیمان و بیعت دیگران بر گردن آن حضرت بیان شده، به جهت این است که آن حضرت در هنگام ظهور، هیچ حکومت و قانونی را جز حکومت خدا و قوانین قرآن کریم به رسمیّت نمی شناسد، بلکه حکومت خدا را بر اساس موازین و دستورات قرآن کریم جایگزین تمام حکومت های طاغوتی می گرداند و جهان بشریت را تحت یک حکومت الهی کامل جمع می کند و به سوی تکامل و سعادت دنیا و آخرت هدایت می فرماید.

تاریخ : 19 / 12 / 1392
بازدید : 619
نویسنده : sharef zadeh

آثار و برکات امام مهدی (عج) در زمان غیبت

 





 

یکی از پرسش هایی که در مورد امام زمان علیه السلام می شود این است که چه آثار و فوایدی بر وجود امام و رهبری که در اختفا و غیبت به سر می برد، مترتّب است؟ به عبارت دیگر، چرا امام علیه السلام سال ها قبل از ظهور، تولد یافته است و فایده ی وجود آن حضرت چیست؟
لازم است قبل از پاسخ نکته ای تذّکر داده شود و آن این که سؤال مذکور مسأله ی جدیدی نیست که تازه طرح شده باشد، بلکه سال ها قبل از تولد حضرت مهدی علیه السلام مطرح بود. حتّی این پرسش ها همزمان با عصر نزول وحی نیز وجود داشت چنانکه از جابر بن عبدالله انصاری، صحابی بزرگ پیامبر نقل شده است که گفت: هنگامی که آیه ی کریمه ی «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ اُولِی الأَمرِ مِنکُم» (1) نازل شد، به رسول گفتم: خدا و رسول را شناختیم؛ صاحبان امری را که خداوند اطاعت آنان را به اطاعت شما مقرون کرده است، چه کسانی هستند؟
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلّم) فرمودند:
«آنان جانشینان من و پیشوایان امّت بعد از من هستند. اول آن ها علی بن ابی طالب است؛ سپس حسن و حسین و علی بن الحسین و
محمّد بن علی که در تورات معروف به باقر است. ای جابر! در آینده ی نزدیک، او را ملاقات خواهی کرد. هنگامی که او را دیدی سلام مرا به او برسان. بعد از او جعفر بن محمّد، موسی بن جعفر، علی بن موسی، محمّد بن علی، علی بن محمّد، حسن بن علی و سپس فرزند حسن، هم نام و هم کنیه ی من و حجت خدا در زمین و ذخیره ی خدا برای بندگان اوست. همان کسی که خداوند، مشرق و مغرب را به دستش فتح می کند».
آنگاه حضرت فرمودند:
«او همان کسی است که از شیعیان و دوستانش غایب می شود،؛ دوران غیبتش به حدّی طولانی و دشوار است که بر اعتقاد به امامت وی باقی نمی ماند مگر کسی که خدا قلبش را به وسیله ی ایمان آزمایش کرده باشد».
عرض کردم یا رسول الله! آیا شیعیان در زمان غیبت از او بهره مند می گردند؟
حضرتش فرمود:
«آری! سوگند به کسی که مرا به نبوت مبعوث داشته است، البته آن ها از نور وجودش استفاده می کنند و از برکت ولایتش بهره مند می گردند، همانطور که از نور خورشید بهره مند می شوند گر چه در پس ابر باشد. ای جابر! غیبت از اسرار مکتومِ خزانه ی علم خداست. پس آن را جز از اهلش پنهان دار». (2)
با توجه به این حدیث مشهور، جواب سؤال مذکور به خوبی روشن می شود که بدون تردید، برکات خورشید فروزان امامت و ولایت حضرت مهدی علیه السلام آن چنان گسترده و فراوان است که ابرهای تیره و تاری که به واسطه ی ستمگری های دشمنان خدا برای مدّتی نامعلوم بین آن حضرت و مردم حایل گردیده، نمی تواند جلو برکات وجودی آخرین حجت و ذخیره ی خدا را بگیرد.
زیرا اگر چه آن حضرت در زمان غم انگیز غیبت، از تصرّف در بعضی از شئونات خویش - مانند حضور در جامعه و به دست گرفتن زمام امور- کناره گیری می نمایند، لکن باید دانست که این امر فقط یکی از شئونات آن حضرت است؛ چرا که آن حضرت در بقیه ی شئونات خویش تصرف می نماید و بسیاری از مشکلات جامعه را رفع و از درماندگان دستگیری می کند و امدادهای غیبی آن بزرگوار در سراسر هستی گسترش دارد. این موضوع شواهد فراوانی دارد که در جای خودش به آن اشاره خواهیم کرد.
گذشته از این، باید دانست که تمام مصالح و حِکَم و فواید و آثار وجود امام علیه السلام در زمان غیبت بما مکشوف نیست. از سفارش پیامبر به جابر فهمیده می شود که همگان استعداد و لیاقت فهم و درک برکات وجود امام علیه السلام را در دوران غیبت ندارند؛ بلکه افرادی همچون آن صحابی بزرگ می توانند تا حدّی شعاع برکات وجودی حجّت خدا را درک کنند. زیرا حضرت در پایان گفتارشان به جابر فرمودند: «موضوع غیبت از اسرار خداست و باید آن را از نا اهلان پنهان بداری».

آثار و برکات وجودی امام علیه السلام

احادیث و روایات از پیامبر اکرم و ائمه علیهم السلام در جواب و پاسخ این گونه پرسش ها فراوان است که ذکر آن در این مختصر نمی گنجد، لکن از باب نمونه به عنوان تیّمن و تبرّک، حدیثی را از امام سجاد علیه السلام که بیانگر پاره ای از برکات وجودی امام علیه السلام است، ذکر می کنیم:
سلیمان از امام صادق علیه السلام و آن حضرت از پدر بزرگوارش امام باقر علیه السلام و آن حضرت از امام زین العابدین نقل می کند که حضرتش فرمودند:
«نحن أئمّة المسلمین، و حجج الله علی العالمین، و سادة المومنین و قادة الغرّ المحجّلین، و موالی المومنین، و نحن أمان لأهل الأرض کما أنّ النّجوم أمان لأهل السماء، و نحن الّذین بنا یمسک الأرض أن تمید بأهلها، و بنا ینزل الغیث، و تنشر الرحمة، و تخرج برکات الأرض، و لولا ما فی الأرض منّا لساخت بأهلها».
ثمّ قال: و لم تخل الأرض منذ خلق الله آدم من حجّة الله فیها ظاهر مشهور أو غائب مستور (3)، و لا تخلوا إلی أن تقوم الساعة من حجّة الله فیها، و لولا ذلک لم یعبد الله.
قال سلیمان، فقلت للصادق علیه السلام: فکیف ینتفع الناس بالحجّة الغائب المستور؟
قال: «کما ینتفعون بالشمس إذا سترها السحاب». (4)
«ما( اهل بیت پیامبر صلی الله و علیه و آله) پیشوایان امت اسلام، حجت های خدا بر جهانیان، آقای اهل ایمان، پیشوای روسفیدان و سرپرست مومنانیم. ما امان برای اهل زمین هستیم، همچنان که ستارگان امان برای اهل آسمانند. ما کسانی هستیم که خدا به واسطه ی ما آسمان را برفراز زمین نگه داشت و اهل زمین را از هلاکت نجات بخشیده است. به واسطه ی ما باران می بارد و رحمت خدا منتشر می شود و زمین برکاتش را بیرون می آورد و اگر نبود در هر عصر و زمانی امامی از ما اهل بیت در زمین، زمین اهلش را فرو می برد و هلاک می کرد.
سپس فرمودند: از هنگام خلقت آدم تا قیامت، زمین از حجت خدا خالی نبوده و نخواهد بود؛ خواه حجتش در میان مردم آشکار و معروف باشد یا غایب و ناپیدا. خدا در زمین عبادت نمی گردید».
سلیمان گوید: از امام صادق علیه السلام پرسیدم که مردم در زمان غیبت چگونه از امام غایب بهره مند می شوند؟
آن حضرت فرمود: «همچنان که از خورشید هنگامی که در پشت ابرها است، بهره مند می گردند».
مفاد بیان امام علیه السلام در این حدیث، سه بخش است:
بخش اول در موقعیت ائمه علیهم السلام از جهت مقام و منصب الهی آن هاست که پیشوایان راستین اسلام پس از پیامبر گرامی حجت های خدا بر تمام عالمیان و سیّد و آقای اهل ایمان هستند که به فرمان خدای سبحان به وسیله ی پیامبر اکرم صلی الله و علیه و آله و سلّم به جامعه ی اسلامی معرفی گردیده و برای هدایت و رهبری همه ی انسان ها در تمامی قرون و اعصار تعیین گشته اند.
در بخش دوم از فرمایش امام سجاد علیه السلام پاره ای از برکات وجودی ائمه ی اطهار علیهم السلام بیان شده است که اختصاص به زمان حضور امام علیه السلام ندارد. زیرا آثار و برکات آن حضرت چنان گسترده است که شامل زمان حضور و غیبت می شود.
در بخش سوم از فرمایش امام سجاد علیه السلام، به چند نکته اساسی اشاره شده است:
الف) اگر امامی از اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله وسلّم در زمین نباشد، زمین اهلش را نابود می کند.
ب) این که خالی نبودن زمین از حجّت خدا، یک سنت الهی است که از زمان حضرت آدم علیه السلام تا قیامت جریان دارد.
ج) این که عبادت خدا در زمین بستگی به وجود حجّت خدا دارد.
د) در کلام حضرت به بهره مند شدن مردم از وجود امام علیه السلام در ایام غیبت تصریح شده است.

امام علیه السلام نگهبان اهل زمین

اینک نسبت به بعضی از فرازهای فرمایش امام سجاد علیه السلام توضیحاتی ارائه می دهیم:
«نحن أمان لأهل الأرض کما أنّ النجوم أمان لأهل السماء». (5)
در این فراز از سخنان امام علیه السلام به نقش حیاتی و پر اهمیّت ائمه ی اطهار علیهم السلام نسبت به امنیت و آرامش اهل زمین اشاره گردیده و وجود امامان و رهبران معصوم - که از سوی خدا عهده دار مسئولیت هدایت و ارشاد و رهبری جامعه گردیده اند - برای اهل زمین، موجب امنیت و آرامش دانسته شده و این بسان ستارگان آسمان است که موجب آرامش اهل آسمانند.

توضیح سخن امام علیه السلام

ما هنگامی می توانیم مفاد و منظور کلام جامع و بلند امام سجاد علیه السلام را خوب درک کنیم که نسبت به خداوند متعال و اهداف وی از خلقت
انسان ها و سایر موجودات، شناخت صحیح داشته باشیم. زیرا شناخت صحیح خداوند متعال است که به انسان امکان شناخت پیامبر و امامان را می دهد.
به طور حتم اگر شناخت و برداشت انسان نسبت به معارف الهی ضعیف و ناچیز باشد و خصوصیات و صفات خداوند را در حدّ لزوم نشناسد، درمعرفت پیامبر و امام نیز ناتوان خواهد بود؛ تا جایی که ممکن است کسانی را به عنوان پیامبر یا امام و خلیفه بشناسد که اساساً لیاقت این مَناصب سه گانه را نداشته باشند. پس شناخت صحیح خداوند است که به انسان، این بینش و فهم را می دهد که دنبال هرکس که ادّعای نبوّت یا خلافت و امامت را بنماید، نرود و بدون دلیل و برهان قطع، سخن کسی را نپذیرد.
با توجه به این مقدّمه ی کوتاه، چنین نتیجه می گیریم که تمام انحرافاتی که در امم گذشته و صدر اسلام در امّت اسلام رخ داد و مردم را به انحراف و ضلالت کشاند، معمولاً به واسطه ی کسانی بود که شناخت آن ها نسبت به خدا و پیامبران، ضعیف و نادرست بود؛ امت حضرت موسی علیه السلام به واسطه ی عدم شناخت صحیح و کافی از خدا و پیامبر، در آزمایش کوتاه و چهل روزه، شکست خورد و به دنبال سامری و گوساله اش راه افتاده و دست از بندگی خداوند عالم کشیده و گوساله را به عنوان معبود خود پذیرفتند. (6)
لذا در دعاهای رسیده از ائمه اطهار علیهم السلام این نکته خاطر نشان گردیده است که در هر حال، انسان باید شناخت خود را نسبت به خدا افزایش دهد و با دعا و درخواست از خداوند متعال کمک بگیرد. زیرا شناخت صحیح معارف دینی، اعم از شناخت پیامبر و امام، بستگی به شناخت خداوند دارد. لذا سفارش شده است که در هنگام دعا و کمک خواستن از خداوند چنین بگوییم:
«اللّهُمَّ عرَّفنی نفسک فإنّک إن لم تُعرِّفنی نفسک لم أعرف نبیّک، اللّهُمَّ عرّفنی رسولک فإنَّک إن لم تعرّفنی رسولک لم أعرف حجّتک، اللّهمَّ عرّفنی حجّتک فإنّک إن لم تعرّفنی حجّتک ضللت عن دینی». (7)
«خداوندا! خودت را به من بشناسان. زیرا اگر خودت را به من نشناساندی، فرستاده ات را نخواهم شناخت. خداوندا! فرستاده ات را به من بشناسان. زیرا اگر فرستاده ات را معرّفی ننمودی، حجّت تو را نخواهم شناخت. خداوندا! حجّت خود را به من بشناسان. زیرا اگر حجّتت را به من نشناساندی، از دینم منحرف خواهم گشت».
مضمون این دعای شریف شاهد گفتار ماست که گفتیم اگر خدا را خوب بشناسیم، رسول خدا را نیز خواهیم شناخت و اگر پیامبر را شناختیم ، امام و حجت خدا، بعد از وی را نیز خواهیم شناخت.
آنچه در توضیح جملات این دعا باید گفت این که معرفت خداوند متعال دارای مراتب و درجاتی است که انسان تا حدّی به برکت فطرت و عقل می تواند به آن دست یابد؛ لکن معرفت صحیح و کامل را باید به کمک پیامبران الهی و خلفای راستین آنان که بیانگر معارف دینی هستند، کسب کرد.
در این موضوع از ائمه ی اطهار علیهم السلام روایات فراوان رسیده است که به یک نمونه از آن اشاره می کنیم:
ابی حمزه ی ثمالی از امام باقر علیه السلام نقل می کند که آن حضرت فرمودند:
«إنّما یعبد الله من یعرف الله فأمّا من لا یعرف الله فإنّما یعبده هکذا ضُلالاً. (8)
قلت: جعلت فداک فما معرفة الله؟
قال: تصدیق الله عزّوجّل و تصدیق رسوله و موالاة علی علیه السلام و الإئتمام به و بالائمة الهدی علیهم السلام و البرائة إلی الله عزّوجلّ من عدوّهم، هکذا یعرف الله عزوجّل». (9)
«همانا کسی خدا را عبادت می کند که او را شناخته باشد؛ امّا کسی که خدا را نشناسد، عبادت او از روی ضلالت و گمراهی انجام می گیرد».
ابوحمزه با شنیدن این سخن از امام باقر علیه السلام ، عرض کرد: معرفت خدا چیست؟
حضرت فرمود:
«معرفت خدا ، تصدیق خدا و تصدیق رسول خدا و دوستی علی بن ابی طالب و پیروی نمودن از او و ائمه ی هدی علیهم السلام و بیزاری جستن از دشمنان آن ها است. این است معرفت صحیح خداوند عزّوجلّ».

وجود امام معصوم موجب آرامش اهل زمین است

اگر شناخت صحیح نسبت به خداوند متعال از راه نزول وحی به وسیله ی حجت خدا و امام بعد از پیامبر انجام گیرد، به خوبی روشن می شود که وجود امام معصوم در میان جامعه ی بشری از جهات گوناگون موجب آرامش و امنیت برای ساکنان زمین است.
اینک به گوشه ای از آن جهات اشاره می کنیم.

1- امنیت فکری و روحی

امام و حجت بر اساس این که مسئولیت هدایت و ارشاد جامعه را بر عهده دارد، از مرزهای اعتقادی و فکری جامعه ی اسلامی نگهبانی می کند تا مورد هجوم افکار غلط و اعتقادات منحرف دشمنان خدا واقع نشود. در پرتو هدایت و ارشاد حجت خداست که انحرافات فکری و عقیدتی که موجب تزلزل فکری و روحی جامعه است، از بین رفته و امنیت فکری و روحی به وجود می آید.

2- به دست گرفتن زمام امور جامعه

مسئولیت دیگر امام به دست گرفتن زمام امور جامعه است که در صورت فراهم شدن شرایط و امکانات کافی، امام زمام امور را به دست گرفته و قسط و عدالت همگانی را جایگزین بی عدالتی ها - که نظم و آرامش اجتماعی را بر هم می زند - می نماید؛ در نتیجه اهل زمین از آرامش و ثبات برخوردار می گردند.
اگر می بینیم که امام از تصرف ظاهری در اداره ی امور جهان خودداری می کند، به واسطه ی عدم وجود شرایط و مقدمات لازم است و خودداری از تصرف ظاهری در امور، چیزی نیست که منحصر به حضرت حجت علیه السلام باشد، بلکه امامان پیشین نیز چنین بودند، چنانکه در تاریخ زندگانی حضرت امیرالمومنین علیه السلام می بینیم که آن حضرت بیش از بیست و پنج سال در امور اجرایی دخالت و تصرف نکردند؛ در عین حال که از اولین لحظه ی ارتحال پیامبر گرامی اسلام واجد تمام شرایط زعامت جهان بشریت بودند و علاوه بر آن ، از طرف خدا و پیامبر نیز به مقام ولایت و امامت بر مردم انتخاب شده بودند، لکن وقتی موضوع غصب خلافت پیش آمد، جامعه ی اسلامی به واسطه ی کوتاهی و سهل انگاری عده ای و نفاق و دشمنی عده ای دیگر از برکات وجود امام و رهبری معصوم، محروم ماند.
اگر امروز اجتماع ما از برکات تصرف مستقیم امام و حجت خدا محروم است، نه تنها مربوط به کوتاهی مسلمین صدر اسلام، بلکه به خاطر غفلت های جامعه ی خود ما نیز می باشد.
توضیح این که مسئول دخالت نکردن و تصرف ننمودن ائمه ی اطهار علیهم السلام در گذشته وحال، مردمی هستند که از اطاعت پیشوایان راستین اسلام سر باز زدند و به مخالفت با آنان برخاستند. امید است روزی فرا رسد که جامعه ی اسلامی و مردم جهان به این حقیقت پی ببرند که برای دست یافتن به عالی ترین مدارج تکامل انسانی، ناگزیرند از انسانی کامل و معصوم که واجد تمام شرایط رهبری در ابعاد مختلف زندگی انسان است، اطاعت و پیروی کنند؛ در این صورت است که زمینه و شرایط برای تصرف مستقیم حجت و ولیّ فراهم می گردد و امام با اذن خداوند متعال ظاهر خواهد گشت و زمین را از عدل و قسط پرکند و ظلم و بیداد را از بین ببرد، چنانکه امیر المومنین علیه السلام پس از بیست و پنج سال کناره گیری از تصرف در امور مسلمانان، بعد از فراهم شدن شرایط، رسماً زمام امور را به دست گرفت و موفق گردید که در این مدّت کوتاهِ زعامت و رهبری خود نمونه ای از حکومت قرآن اسلام را برای همه ی مسلمانان و حتی برای جهان بشریّت ترسیم کند.
در پایان این بحث ، فرمایش مرحوم محققّ طوسی در «تجرید الاعتقاد» را می آوریم. او می گوید:
«وجوده لطف و تصرّفه لطف آخر و عدمه منّا». (10)
وجود امام لطف و اتمام حجت بر بندگان است. خداوند به مقتضای حکمت خویش به وسیله ی انتخاب و نصب امام برای هدایت جامعه ی
بشری، حجت را بر همگان تمام نمود؛ به طوری که آن را نعمت دانسته و اکمال دین را مربوط به آن می داند. لذا درباره ی روز غدیر - روز نصب امام علیه السلام - می فرماید:
(الیَومَ أَکمَلتُ لَکُم دِینَکُم وَ أَتمَمتُ عَلَیکُم نِعمَتِی). (11)
امّا اگر مردم از این نعمت خداوند منتفع نمی شوند و امام در امور اجرایی تصرّف نمی کند، به واسطه ی سهل انگاری و کوتاهی خود آن ها است . لذا بر تمام امت اسلام است که از خواب غفلت بیدار شوند و مقدّمات حضور امام معصوم را در میان خود به وجود آورند تا از برکات کامل الهی برخوردار گردند. به امید آن روز.

وجود امام، منشأ خیر و برکت

برحسب روایات و اخبار، وجود افراد مومن در بین مردم، منشا خیر و برکت و موجب نزول باران و جلب منافع و دفع بسیاری از بلاها و خطرها از جامعه است، چنانکه در تفسیر آیه 251 سوره بقره (12) از امام صادق علیه السلام نقل شده که فرمودند:
(إن الله لیدفع بمن یصلّی من شیعتنا عمّن لا یصلّی ولو اجتمعوا علی ترک الصلاة لهلکوا؛ به درستی که خداوند به واسطه ی نمازگزاران شیعه، بلا را از کسانی که نماز نمی خوانند، دفع می کند.
زیرا اگر همه شیعیان نماز را ترک کنند، هلاک می گردند». (13)
آنگاه حضرت نسبت به سایر احکام، مانند پرداخت زکات و حجّ گزاردن همین مطلب را می فرماید.
واضح است که وقتی وجود افراد مومن در اجتماع، چنین برکتی را به همراه داشته باشد، برکات وجود امام معصوم که ولیّ و حجّت خدا بر مردم است، به مراتب بیشتر خواهد بود. زیرا امام و حجت خدا واسطه ی رسیدن فیض و برکت خداوند متعال به مردم و برطرف کننده ی بلاها از آنان است. چنانکه امام سجاد علیه السلام درباره ی برکات وجودی ائمه اطهار علیهم السلام می فرماید:
«ما کسانی هستیم که به واسطه ی ما آسمان بر فراز زمین نگهداری شده و زمین از هلاک نمودن اهلش منع گردیده است».
حضرت در ادامه می فرماید:
«و بنا ینزّل الغیث و تنشر الرحمة و تخرج برکات الأرض». (14)
در این فراز از بیان امام، به برکاتی دیگر اشاره گردیده و نزول باران و انتشار رحمت خدا و خروج برکات زمین، از آثار وجودی ائمه اطهار علیهم السلام شمرده شده است. این موضوع یک اصل قرآنی است؛ زیرا قرآن کریم می فرماید:
(وَ لَو أَنَّ أَهلَ القُری آمَنُوا وَ اتّقَوا لَفَتَحنا عَلَیهِم بَرَکَاتٍ مِنَ السَّماءِ وَالأَرضِ وَ لکِن کَذَّبوا فَأَخَذناهُم بِما کَانُوا یکسِبُونَ) (15)
« اگر اهل شهر ها و آبادی ها ایمان می آوردند و تقوا پیشه می کردند، برکات آسمان و زمین را برآنان می گشودیم؛ لکن (آن ها حق را) تکذیب کردند. ما هم آنان را به کیفر اعمالشان مجازات کردیم».
نکته ای که از این آیه می توان استفاده نمود این است که اهل شهرها و آبادی ها، تقوا را رعایت نکردند و حق را نیز انکار و تکذیب نمودند و سزاوار تنبیه و مجازات الهی گردیدند؛ لکن در عین حال مشاهده می کنیم که باران رحمت الهی ریزش می کند و برکات زمین از دل آن خارج می گردد و اهل زمین از آن بهره مند می شوند و این نمی شود مگر به واسطه ی وجود ائمه اطهار علیهم السلام که مظهر قدس و تقوا و پرهیزگاری در زمین هستند. خداوند نه تنها به خاطر آنان برکاتش را از اهل زمین دریغ نمی کند، بلکه بلاها و آفات را نیز به واسطه ی کرامت و عظمت ائمه اطهار علیهم السلام در پیشگاهش، از اهل زمین برطرف می کند و به انسان های گنهکار مهلت می دهد تا شاید به وسیله ی توبه و انابه به سوی خدا بازگردند؛ زیرا وجود ائمه ی معصومین همچون وجود پیامبر سبب خیر و برکت و رفع عذاب از امت است چنانکه قرآن کریم می فرماید:
(وَ مَا کَانّ اللهُ لِیُعَذِّبَهُم وَ أَنتَ فیهِم). (16)
«ای پیامبر، تا تو در میان امت هستی خداوند آنان را عذاب نمی کند».

علّت نیاز مردم به پیامبر و امام

در تفسیر آیه 33 سوره ی انفال از امام باقر علیه السلام روایتی نقل شده، که ذکر آن در اینجا مناسب است.
جابربن یزید جعفی می گوید: به امام باقر علیه السلام عرض کردم:
«لأیّ شیء یحتاج إلی النبی و الإمام؟
فقال: لبقاء العالم علی صلاحه، و ذلک إنّ الله عزّوجلّ یرفع العذاب عن أهل الأرض إذاکان فیها نبی أو إمام، قال الله عزّوجلّ: « وَ مَا کَانَ اللهُ لِیُعَذِّبَهُم وَأَنتَ فِهِم» (17) و قال النبیّ (صلی الله علیه و آله و سلّم) النجوم أمان لأهل السماء و أهل بیتی أمان لأهل الأرض.
ثم قال علیه السلام: یعنی بأهل بیته الأئمة علیهم السلام الّذین قرن الله عزّوجلّ طاعتهم بطاعته». (18)
«علت نیاز به پیامبر و امام چیست؟
حضرت فرمودند: استوار ماندن جهان و تباه نشدن آن. زیرا خداوند، عذاب را از اهل زمین بر می دارد مادامی که پیامبر و امام
درآن باشد. چنانکه خداوند می فرماید: « تا تو در میان آنها هستی، خداوند آنها را عذاب نخواهند کرد». و پیامبر نیز فرموده است: ستارگان موجب امنیّت برای اهل آسمان هستند و اهل بیت من موجب امنیّت و امان برای اهل زمین.
سپس امام باقر علیه السلام فرمودند: منظور پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلّم) از اهل بیت، کسانی هستند که خداوند اطاعت آنان را مقرون به اطاعت خودش فرموده است». (19)

احساس آرامش در سایه ی امام

یکی دیگر از ثمرات و فواید مهمی که بر وجود امام در میان بندگان خدا مترتّب است، این است که وجود شخصیّتی بزرگ و ملکوتی و معصوم که آگاه از حال مردم است، در میان افرادی که اعتقاد به امامت و رهبری وی دارند و او را از هرکس دیگر نسبت به خود مهربان تر و دلسوزتر می دانند، موجب دلگرمی و قوّت روحی برای آنها است، و هر نوع یأس و نومیدی را از ایشان دور می کند و آنان را به آینده ای روشن و ارزشمند امیدوار می سازد؛ امیدی که در انتظار دمیدن صبح دولت کریمه و عدالت گستر وی لحظه شماری می کنند و توفیق درک حضور حضرتش را از خداوند متعال درخواست می نمایند.
به عبارت دیگر، وجود امام، نقطه ی اتکایی است برای بندگان خدا که در هنگام مواجه شدن با حوادث هولناک، به وی پناه برند و به عنوان پناهگاهی چاره ساز و آرام بخش از وجود امام منتفع گردند و به تلاش و کوشش خویش در راستای نیل به اهداف الهی و اسلامی ادامه دهند.
از امیرالمومنین علیه السلام نقل شده است که فرمودند:
«کنّا إذا احمرّ البأس اتّقینا برسول الله، فلم یکن أحدّ منّا إقرب إلی العدوّ منه؛ ما در هنگام شداید و سختی های جنگ و محاربه با دشمنان خدا، به پیامبر پناه می بردیم. آن حضرت از همه ی ما به دشمن نزدیک تر بود». (20)

امدادهای غیبی امام زمان علیه السلام

روایاتی که از پیامبر اکرم و ائمه ی اطهار علیهم السلام درباره ی غیبت حضرت مهدی علیه السلام رسیده، امکان بهره مندی از نور خورشید، هنگامی که در پشت ابرها نهان است، دانسته است (21) و حتّی این معنی را خود حضرت نیز در پاسخ به بعضی از افراد فرموده اند:
«و أمّا وجه الا انتفاع بی فی غیبتی فکا لا نتفاع بالشمس إذا غیبتها عن الأبصار السحاب (22)؛ اما چگونگی بهره مندی از من در ایّام غیبتم، مانند بهره مندی از نور خورشید است زمانی که
ابرها آن را از چشمان مردم پوشیده باشند».
از جمله ی امدادهای غیبی حضرت به جامعه ی شیعه، عنایت خاصّ آن بزرگوار به شیعیان است چنانکه در توقیعی از حضرتش برای شیخ مفید رحمة الله ، چنین آمده است:
«إنّا غیر مهملین لمراعاتکم و لا ناسین لذکرکم و لولا ذلک لنزل بکم اللأواء و اصطلمکم الأداء (23)؛ «ما همیشه مراعات شما را می نماییم و به یاد شما هستیم وگرنه، دشواری ها و گرفتاری ها بر شما فرو می ریخت و دشمنان، شما را لگدمال می کردند».
از این جملات محبّت آمیز حضرت استفاده می شود که پیوسته امدادهایی پربرکت از ناحیه ی آن بزرگوار به ما می رسد.

به وبلاگ من خوش آمدید

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان شعبه 2 روانشناسی و... و آدرس sina95.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 186
بازدید دیروز : 283
بازدید هفته : 469
بازدید ماه : 15460
بازدید کل : 1334065
تعداد مطالب : 2955
تعداد نظرات : 52
تعداد آنلاین : 1



Alternative content


RSS

Powered By
loxblog.Com