زندگی، شگفت انگیز است فقط اگر بدانید که چطور زندگی کنید.
شجاعت مترادف نترسیدن نیست، بلکه شجاعت به معنای غلبه بر ترس است.
موفقیت پیش رفتن است نه به یک نقطه پایان رسیدن. شک هایت را باور نکن و هیچگاه به باورهایت شک نکن.
دو نفر ممکن است دقیقاً به یک چیز نگاه کنند و دو چیز کاملاً متفاوت را ببینند.
خشم و رنجش همچون نوشیدن زهر و سپس، امید به نابودی دشمنان است.
بگذار عشق خاصیت تو باشد نه رابطه خاص تو با کسی.
بقای دوستی ها به تفاهم متقابل وابسته است.
کوچک باش و عاشق، که عشق می داند آئین بزرگ کردنت را …
ما هم به ذهن سلیم و هم قلب نیازمندیم. شکوه زندگی این نیست که هرگز به زانو در نیائیم، در این است که هر بار افتادیم دوباره برخیزیم.
آزادی به بریدن زنجیرها از دست و پا خلاصه نمی شود، آزادی به احترام گذاشتن آزادی دیگران نیز نیاز دارد.
اگر قرار باشد خون را با خون شست دچار بدبختی میشویم، ببخشیم اما فراموش نکنیم!
هیچ چیز مانند نحوه ی رفتار افراد یک جامعه با کودکان، شرافت آن جامعه را نشان نمیدهد.
به میلیونها انسانی كه در جنوب آفریقا هستند و به كسانی كه آنها را دیده ام و می شناسم، پیشنهاد می كنم كه ارزش دوستی خود را بدانند و بیشتر عشق بورزند.
بهترین لذت آدمی این است كه بداند نسلی از او بر جا مانده، ولی حسی برتر از هر لذت موجود این است كه بداند مسئولیت خانواده ای بر دوش او است و هر فردی می تواند از این لذت برخوردار شود.
هر روز صبح در جنگل آهوئی از خواب بیدار میشود که میداند باید از شیر تندتر بدود تا طعمه او نگردد و شیری که میداند باید از آهوئی تندتر بدود تا گرسنه نماند. مهم نیست شیر باشی یا آهو مهم این است که با تمام توان شروع به دویدن کنی.
برای آنکه مانع احساس عدم امنیت دیگران در اطرافمان باشیم، خود را از انظار دور می سازیم. اما این کار ما را به جایی نمی رساند. ما زاده شده ایم تا شکوه و بزرگی خداوندی را که در درونمان است آشکار سازیم و این امر، همه ی انساتها را در بر میگیرد. و زمانی که به این نور درونمان اجازه تابیدن می دهیم، ناآگاهانه به دیگران نیز اجازه چنین کاری را می دهیم.
از خدا پرسیدم: خدایا چطور می توان بهتر زندگی کرد؟ خدا جواب داد : گذشته ات را بدون هیچ تاسفی بپذیر، با اعتماد زمان حالت را بگذران و بدون ترس برای آینده آماده شو. ایمان را نگهدار و ترس را به گوشه ای انداز.
…
یادداشتی حکیمانه از نلسـون مانـدلا
من باور دارم؛ كه ما مسئول كارهایى هستیم كه انجام مىدهیم، صرفنظر از اینكه چه احساسى داشته باشیم.
من باور دارم؛ كه دو نفر ممكن است دقیقاً به یك چیز نگاه كنند و دو چیز كاملاً متفاوت را ببینند.
من باور دارم؛ كه زندگى ما ممكن است ظرف تنها چند ساعت توسط كسانى كه حتى آنها را نمىشناسیم تغییر یابد.
من باور دارم؛ كه هر چقدر دوستمان خوب و صمیمى باشد هر از گاهى باعث ناراحتى ما خواهد شد و ما باید بدین خاطر او را ببخشیم.
من باور دارم؛ كه همیشه كافى نیست كه توسط دیگران بخشیده شویم، گاهى باید یاد بگیریم كه خودمان هم خودمان را ببخشیم.
من باور دارم؛ كه اگر من نگرش و طرز فكرم را كنترل نكنم، او مرا تحت كنترل خود درخواهد آورد.
من باور دارم؛ كه ما مىتوانیم در یك لحظه كارى كنیم كه براى تمام عمر قلب ما را به درد آورد.
من باور دارم؛ كه همیشه باید كسانى كه صمیمانه دوستشان دارم را با كلمات و عبارات زیبا و دوستانه ترك گویم زیرا ممكن است آخرین بارى باشد كه آنها را مىبینم.
من باور دارم؛ كه گاهى كسانى كه انتظار داریم در مواقع پریشانى و درماندگى به ما ضربه بزنند، به كمك ما مىآیند و ما را نجات مىدهند.
من باور دارم؛ كه دوستى واقعى به رشد خود ادامه خواهد داد حتى در دورترین فاصلهها. عشق واقعى نیز همین طور است.
من باور دارم؛ كه گاهى هنگامى كه عصبانى هستم حق دارم كه عصبانى باشم ام. اما این به من این حق را نمىدهد كه ظالم و بیرحم باشم.
من باور دارم؛ كه صرفنظر از اینكه چقدر دلمان شكسته باشد دنیا به خاطر غم و غصه ما از حركت باز نخواهد ایستاد.
من باور دارم؛ كه زمینهها و شرایط خانوادگى و اجتماعى برآنچه كه هستم تاثیرگذار بودهاند اما من خودم مسئول آنچه كه خواهم شد هستم.
من باور دارم؛ كه نباید خیلى براى كشف یك راز كند وكاو كنم، زیرا ممكن است براى همیشه زندگى مرا تغییر دهد.
من باور دارم؛ كه گواهىنامهها و تقدیرنامههایى كه بر روى دیوار نصب شدهاند براى ما احترام و منزلت به ارمغان نخواهند آورد.
من باور دارم؛ که شادترین مردم لزوماً كسى كه بهترین چیزها را دارد نیست، بلكه كسى است كه از چیزهایى كه دارد بهترین استفاده را مىكند.
من باور دارم؛ كه دعوا و جر و بحث دو نفر با هم به معنى اینكه آنها همدیگر را دوست ندارند نیست و دعوا نكردن دو نفر با هم نیز به معنى اینكه آنها همدیگر را دوست دارند نمىباشد.
من باور دارم؛ كه قهرمان كسى است كه كارى كه باید انجام دهد را در زمانى كه باید انجام گیرد، انجام مىدهد. صرفنظر از پیامدهاى آن …
من باور دارم؛ كه بلوغ بیشتر به انواع تجربیاتى كه داشتهایم و آنچه از آنها آموختهایم بستگى دارد تا به این كه چند بار جشن تولد گرفتهایم.
من باور دارم؛ كه زمان زیادى طول مىكشد تا من همان آدمی بشوم كه مىخواهم.