شواهد فزاینده علمی نشان می دهد هنگامی که نیاز ما برای برقراری ارتباطات اجتماعی برآورده نشود، دچار فروپاشی ذهنی و جسمی می شویم. تامین نشدن این نیاز تاثیراتی در بدن و مغز ایجاد می کند که برخی از آنها ناشی از قرارگرفتن اندام های مختلف بدن در معرض هورمون های استرس است. این آثار را در طول زمان می توان اندازه گیری کرد. ثابت شده که نیازهای برآورده نشده اجتماعی تاثیرات وخیمی بر سلامت به جا می گذارند، شریان ها را تخریب می کنند، فشار خون را بالا می برند، و حتی قدرت یادگیری و حافظه را کاهش می دهند.
نداشتن دوستان نزدیک و ارتباطات اجتماعی به طور معمول باعث ناراحتی یا زجر عاطفی می شود که آن را «احساس تنهایی» می نامند. این احساس با آگاهی از فقدان روابط شروع می شود و این آگاهی شناختی در مغز ما طنین انداز می شود و احساس انزوا ما را غمگین می کند. ممکن است احساس خلا کنیم یا تمام وجودمان آکنده از احساس نیاز به برقرار کردن ارتباط شود. احساس مطرود بودن، دور بودن از دیگران و ناکامی سلامت عاطفی ما را به خطر می اندازد.
با وجود آثار منفی احساس تنهایی، نمی توان این احساس را غیرطبیعی شمرد. این احساس طبیعی ترین حس انسان است. هرکسی گاهی در زندگی احساس تنهایی می کند، مثلا بعد از جداشدن از دوست، هنگام نقل مکان به خانه جدید، یا هنگامی که از یک حلقه اجتماعی کنار گذاشته می شود. اما احساس تنهایی مزمن کاملا متفاوت است. این احساس یکی از مهم ترین علت های ناسازگاری است.
بروز این احساس در کودکان به مشکلات متعددی ختم می شود. ناتوانی در برقراری اجتماعی با همکلاسان یکی از علل مردود شدن در مدسه است. احساس تنهایی کودکان را در مسیری قرار می دهد که به بزهکاری و سایر رفتارهای ضداجتماعی منتهی می شود.
در بزرگسالان، احساس تنهایی زمینه ساز افسردگی و اعتیاد می شود و به گستره ای از مشکلات پزشکی می انجامد که برخی ده ها سال بعد خود را نشان می دهند.
جان کاسیوپو، استاد روان شناسی دانشگاه شیکاگو، با تحقیق در مورد احساس تنهایی به نتایج بدیعی دست یافت و اعلام کرد احساس تنهایی به شیوه های غیرمنتظره ای سلامت را مختل می کند. پزشکانی که مورد پرسش قرار گرفته بودند اذعان کردند که مراقبت پزشکی بهتر یا کامل تر را برای بیمارانی توانسته اند فراهم آورند که خانواده هایی پشتیبان داشتند و از لحاظ اجتماعی منزوی نبودند.
تنها زندگی کردن خطر خودکشی را به طور یکسان در جوانان و سالمندان افزایش می دهد. افراد تنها حتی هنگامی که در آرامش به سر می برند، نسبت به افراد غیرتنهایی که ممکن است در معرض عوامل استرس زا قرار گیرند، استرس بیشتری را تجربه می کنند. این وضعیت کار دستگاه گردش خون را مختل می کند، عضلات قلب با شدت بیشتری منقبض می شوند، و رگ های خونی در معرض آسیب ناشی از فشار خون بالا قرار می گیرند. احساس تنهایی کیفیت و کارآیی خواب را نیز از بین می برد و فرد به لحاظ جسمی و روانی احساس سرزندگی نمی کند. افراد دچار احساس تنهایی، شب ها بیشتر از خواب می پرند و مدتی را که در تختخواب می گذرانند در خواب واقعی نیستند.
کاسیوپو نتیجه گیری می کند که احساس تنهایی باعث ایجاد فرایندهای آسیب زننده متعددی می شود که به آهستگی اثر خود را به جای می گذارند. درمجموع، تجربه تنهایی موجب فرسودگی بدنی و روانی می شود. به بیان دیگر، ما برای تماس اجتماعی ساخته شده ایم و هنگامی که به اندازه کافی از آن برخوردار نباشیم، گرفتار عواقب وخیمی می شویم که حیات ما را در معرض تهدید قرار می دهد. تعادل روانی مان را از دست می دهیم و دچار زوال جسمی می شویم.