پاسخ:
قرار نیست که هر کس از دیگرى بزرگ تر و قدرت مند است دیگرى را از بین ببرد؛ زیرا این کار چیزى شبیه قانون جنگل خواهد بود كه هر كسى نافرمانى و گناه مى كند، خداوند او را از بین ببرد تا سوال كنیم، چرا با شیطان چنین نكرده است و او را از بین نبرده است؟ همان گونه كه انسان هاى بسیارى نافرمانى و گناه مى كنند، اما خداوند تا زمانى كه به اجل خود نرسیده باشند، آنها را از دنیا نمى برد و تفاوتى از این جهت با انسان هاى دیگر ندارند.
ابلیس از آفریدگان خداوند و از جنیان است و مدتهاى طولانى خداوند را عبادت كرده بود، و به واسطه نافرمانى از خداوند، از درگاه او رانده شد و از این پس به نام شیطان شناخته مىشود. شیطان بر هر موجودى گفته مىشود كه انسان را فریب دهد، خواه از جنیان باشد یا از انسانها، بنابراین، شیطان از ابتدا شیطان آفریده نشد. او در ابتدا پاك بود. او مخلوقى چون سایر مخلوقات خدا در اطاعت پروردگار و از مقربین درگاه ربوبى بود، اما بر اثر یك امتحان كه احترام به آدم بود، لغزید(1) و از درگاه الهى رانده شد.(2) شیطان در برابر آن همه عبادت، از خداوند تقاضاى زنده ماندن تا روز قیامت را نمود و خداوند او را تا آن روز مهلت داد. شیطان آفریده نشد تا خلایق را بفریبد. او فریب نفس خویش را خورد و از خداوند مهلت خواست تا دنیا هست، او نیز باشد، و از آن پس قسم خورد تا انسانها را بفریبد مگر كسانى را كه مومن باشند.(3) و خداوند نیز این مهلت را به شیطان داد. اما چرا این مهلت را از طرف خداوند یافت، مىتوان گفت فلسفه وجود شیطان براى انسان، همانند وجود قواها و غرایز و نفس اماره درون انسان است كه انسانها را به سوى بدى و دور شدن از خدا امر مىكنند. از طرف دیگر گرایش به سوى كمال و نیكى و خرد و رسولان و پیامبران الهى، در مقابل آنها قرار مىگیرند تا انسانها را به كمال و خوشبختى سوق دهند. تنها در صورت وجود هر دو نیرو در انسان است كه وى مىتواند با اختیار خود، یكى از دو راه را انتخاب كند تا به سعادت یا شقاوت برسد.
انسان نیز براى خالص شدن، نیازمند امتحانى سخت است تا جوهره اصلى اش نمایان شود كه در نتیجه وارد مرحله استحقاق و محبت الهى گردد و با خطاب "ارجعى" لایق دیدار پروردگارش شود. دنیا میدان آزمایش است و انسان هدف این آزمایش، پس حریف قدرى چون شیطان لازم است تا انسان بتواند در مصاف با او، استعدادهاى خارقالعاده خود را شكوفا كند
بنابراین اگر نفس اماره و نیروهاى سركش و شیطانها نبودند، انسان نمىتوانست در معرض آزمون الهى قرار گیرد و با نفى و طرد و مبارزه با آنها، موجب شكوفا شدن استعدادهاى عالى انسانى و سیر در مسیر كمال و خوشبختى و سعادت ابدى شود، پس شیطان شر مطلق نیست."علامه طباطبایى" فرموده است: "اگر شیطانى نبود، نظام عالم انسانى هم نبود، و وجود شیطانى كه انسان را به شر و معصیت دعوت كند، از اركان نظام عالم بشریت است، و نسبت به صراط مستقیم، او به منزله كناره و لبه جاده است و معلوم است كه تا دو طرفى براى جاده نباشد، متن جاده هم فرض نمىشود".(4) البته وجود نیروهاى شر، خلاصه در ابلیس یا شیطان بزرگ نمى شود، بلكه بسیارى از انسان ها و جنیان نیز با او همراه و در كنار او هستند و همه اینها به منزله همان لبه جاده و دره هاى سقوط اند. هم چنین به تجریه و تحقیق ثابت شده است كه فلزات براى آن كه از ناخالصى و زوائد پاك شوند، باید در كورههاى داغ قرار گیرند تا پس از آن به شكل فلزى با ارزش درآیند. انسان نیز براى خالص شدن، نیازمند امتحانى سخت است تا جوهره اصلى اش نمایان شود كه در نتیجه وارد مرحله استحقاق و محبت الهى گردد و با خطاب "ارجعى" لایق دیدار پروردگارش شود. دنیا میدان آزمایش است و انسان هدف این آزمایش، پس حریف قدرى چون شیطان لازم است تا انسان بتواند در مصاف با او، استعدادهاى خارقالعاده خود را شكوفا كند.
پىنوشتها:
1 - ر. ك : سوره بقره، آیه 34
2 - ر. ك: سوره حجر (15) آیه 34.
3 - ر. ك: سوره ص (38) آیات 83 و 82.
4 - تفسیر المیزان، ترجمه فارسى،
بخش اعتقادات شیعه تبیان